گروه سواد رسانه خبرگزاری فارس؛ احتمالا واژه بازاریابی زیاد به گوشتان خورده است. یک شرکت که صاحب کالا یا خدمات است، از ترفندهای مختلفی برای فروش آن استفاده میکند؛ ترفندهایی که زیرمجموعه یک فرایند استاندارد به نام بازاریابی قرار دارند و هدفش جلب نظر مشتری است. اما بازاریابی فقط محدود به دنیای تجارت نیست و در عالم سیاست نیز تعریف شده است؛ آنجایی که یک کاندیدا یا حزب به رأی افراد نیاز دارد و ترفندهای مختلفی برای جلب نظر رأیدهندگان به کار میگیرد. «بازاریابی سیاسی» الگوهای مشخص و استانداردی دارد که بیشتر فعالیتهای رسانهای در کمپینهای انتخاباتی در صورت حرفهای بودن، در قالب این الگوها قرار میگیرند.
بازاریابی چیست و چه تحولاتی را پشت سر گذاشته است؟
در بازاریابی تجاری، شخص بازاریاب تلاش میکند میان فروشنده یک کالا و جامعه مخاطب، نوعی ارتباط و هماهنگی ایجاد کند. یعنی خود ابتدا نیاز جامعه را بشناسد و سپس آن نیاز را به تولیدکنندگان و فروشندگان بشناساند تا دقیقا همان کالایی را تحویل دهند که نیاز جامعه است. در مرحله بعدی، بازاریاب وظیفه دارد با انواع تکنیک ها و ابزارها، به مبادله و فروش آن کالا کمک کند. اما بازاریابی به مرور از این هم فراتر رفت. یعنی به جایی رسید که بوسیله آن، بتوان «افکار عمومی» را تحت تاثیر قرار داده، حتی به آن شکل داد.
بازاریابی به مرور از تکنیکهای خرید و فروش کالا فراتر رفت و به جایی رسید که بوسیله آن، بتوان «افکار عمومی» را تحت تاثیر قرار داده، حتی به آن شکل داد.
در واقع از آن به بعد، این شخص بازاریاب بود که تعیین میکرد جامعه باید چه چیزی را «نیاز» خود ببیند و نسبت به چه چیزی احساس بی نیازی کند. از چه چیزی خوشش بیاید و از چه چیزی بدش بیاید. چه چیزی برایش مهم باشد و چه چیزی را بی اهمیت تلقی کند. و این نحو از مدیریت افکار عمومی به نتیجه نمیرسد مگر آنکه از شیوه های تبلیغاتی مدرن و سازمان یافته استفاده شود. اما ماجرا هنگامی جالب تر میشود که بدانیم بازاریابی در همین نقطه هم متوقف نشد و بازهم گسترش یافت. این بار، بازاریابی جسارت بیشتری به خرج داد و از حوزه تجارت به عرصه سیاست قدم گذاشت.
انتخابات، جولانگاه بازاریابی سیاسی
با وجود اینکه چارچوب ها و خطوط اصلی بازاریابی سیاسی، همان شاکله بازاریابی تجاری است، ولی نباید فراموش کرد که این دو با هم تفاوت های جدی دارند. مثلا کالایی که در بازاریابی سیاسی مبادله میشود، از جنس ایده ها و عقیده ها، پایگاه اجتماعی و سبد رای، حمایت و مقبولیت، و… است. به علاوه، بازاریابی سیاسی قلمرو بسیار وسیعی دارد که باید در فرصت دیگری درباره ابعاد آن گفتگو نمود. اما یکی از میدان هایی که همواره بازاریابی سیاسی در آن عرض اندام و خودنمایی میکند و اکنون مورد بحث ماست، میدان پر شور و حرارت انتخابات است. میدانی که جریان ها، احزاب و کاندیداهای مختلف با سلایق سیاسی گوناگون و برنامه های متفاوت در آن به رقابت میپردازند و هر یک تلاش میکنند تا با بهره گیری از اصول و شیوه های بازاریابی سیاسی، تعداد بیشتری از مردم را به خود متمایل سازند و در نهایت رای بیشتری کسب کنند.
فقط برنده شو! چیز دیگری مهم نیست!
بازاریابی سیاسی به عنوان یک سری فنون و تدابیر، قدمتی به بلندای تاریخ بشری دارد. اما به عنوان یک علم و در قالب اصولی منسجم که معنای امروزی اش را میسازند، پدیدهای است که در غرب جدید متولد شده است. برخی از صاحب نظران غربی این حوزه، برای چیزی غیر از دست یابی به قدرت و حفظ آن، هیچ ارزش و اصالتی قائل نیستند. بنابراین در نسخه پیچی های خود، صراحتا هرگونه دروغ و فریب و بی اخلاقی سیاسی که به پیروزی بر رقبا کمک کند را تجویز میکنند. اما توجه داشته باشیم که این بدان معنا نیست که اصلا نمیتوان به گونه ای سالم و اخلاقی، اصول بازاریابی سیاسی را به کار بست! هرچند که متاسفانه در سال های اخیر و در کشور خودمان شاهد آن بودیم که تعدادی از نامزد های انتخاباتی و حامیانشان، گاهی از دایره انصاف خارج شده و توصیه های به دور از اخلاق آقایان غربی را «مو به مو» پیاده کردند! در گزارشهای بعدی، بعضی از ترفندهای به کار رفته در انتخابات ریاست جمهوری 96 را با هم بررسی میکنیم.
انتهای پیام/