به گزارش خبرنگار تاریخ فارس، همایش در صد سالگی کودتای سیاه بررسی کودتای سوم اسفند ۱۳۹۹ زمینهها و پیامدها ساعتی پیش با حضور موسی حقانی، مدیر پژوهشکده تاریخ معاصر، موسی نجفی، خسرو معتضد و تعدادی دیگر از اساتید حوزه تاریخ و پژوهشگران، در مؤسسه تاریخ معاصر برگزار شد.
بخش پایانی همایش دو روزه به صحبتهای مجید تفرشی و عبدالله شهبازی از پژوهشگران تاریخ به صورت مجازی از طریق فضای اینترنت صورت گرفت. مجید تفرشی در صحبتهایش عنوان کرد: بحث کودتا حساس و جاری است در سالهای اخیر هم حادتر شده چون هم ارزش تاریخی زیادی دارد و هم جنگ نیابتی برای اینسو و آنسو است. برخی تلاش میکنند جا بیاندازند تا ایران رضاخان جدید داشته باشد اما من متأسفم که خیلی از این بحثهای تاریخی در چند سال اخیر منبعث از کتابی است که در ایران هم جلویش گرفته شده و الان این کتاب 10 برابر بیشتر مورد استناد قرار میگیرد.
وی در ادامه افزود: اسناد آرشیوی انگلیسی درباره کودتا چند دسته است که از سوی وزارت خارجه، جنگ و پارلمان و دربار، دیوان هند و کتابخانه بریتانیا و شرکت نفت ایران و انگلیس، اسناد شخصی و دانشگاههای نیوکاسل و ... است. با ملاحظه این اسناد میبینیم این ادعای دروغ بیپایه است که بریتانیا هیچ نقشی در کودتا نداشته است.
تفرشی افزود: بنابراین اول باید شناخت دقیق از بریتانیا زمان جنگ و مسئله خاورمیانه و ایران داشته باشیم تا بعد بگوییم که بریتانیا روحش از کودتا خبر داشته یا نه. وقتی راجع به کودتا صحبت میکنیم باید توجه کنیم حتماً لازم است ما در سه بعد داخلی، منطقهای و بینالمللی بدان توجه کنیم. مسئله داخلی را کار ندارم که خیلی شرایط نامساعدی بوده مثل اینکه اقتصاد ورشکسته بود و روشنفکران هم نقش مثبتی در کشور نداشتند، در بحث منطقهای هم مسئله نفت را داریم که خیلی برای بریتانیا مهم بوده و مسئله دیگر هم بینالمللی است.
این پژوهشگر تاریخ اظهار داشت: نبض اقتصاد ایران در این سالها دست بریتانیا بود و نفت ایران را مصرف میکرد. بریتانیا مدام در حال گروکشی در خلیج فارس و نفت و همه جزایر و مسائل دیگر ایران بود و برای اینکه ایران هویت مستقل نداشته باشد سیاست بریتانیای قرن بیستم این بود که ایران یکی نباشد و همه شرایط علیه ایران باشد. دولتهای آن دوره هم هر دو ضعیف هستند و انگلیس هم میخواهد دولت قوی مقتدر مورد علاقه خود را داشته باشند.
وی اظهار داشت: در مسئله قزاقها این نکته مهم است که روند گذار از نیروی روس به انگلیس در سالهای بعد از جنگ به سرعت رخ داد اما یک نکته اینجا مغفول ماند و آن هم این است که ما برایمان جالب است که چرا اجازه ندادند ژاندارمها کودتا کنند و دلیلش هم مشخص است که ژاندارمری نیروی مردمی و خلاف قزاق است به خصوص در زمان جنگ جهانی اول طبیعتاً نظر منفی کمتری رویشان بود و مورد اعتماد انگلیسیها هم نبودند.
تفرشی در پاسخ به این سؤال که چرا سیدضیا آمد و چرا حذف شد؟ گفت: سید ضیا در جریان کودتا حلقه تبلیغاتی و رسانهای قوی در جریان کودتا داشت که روشنفکران و رسانهها را جمع کند. وقتی رضاخان به تهران میرسد سیدضیا با شدت زیاد دولتیها را در تهران دستگیر و اموالشان را جمع میکند و با شخص احمدشاه هم مناسبات بیادبانه داشته است. با وجود سیدضیا این مسئله انگلیسی بودن کودتا انگ بدی محسوب میشود به همین دلیل هم او حذف میشود.
وی در پایان با طرح این سوال که آیا رضاخان صرفا شخص بیارزش و وابستهای بوده، گفت: من چنین اعتقادی ندارم رضاخان واقعا قدرتمند و جنگجو و قابلیتهایش زیاد بود اما باید توجه داشت که این مسئله اهمیت تغییر و حمایت از کودتا توسط انگلیسیها را از بین نمیبرد. اصل قضیه همین بود اما او قابلیتهایی هم داشت. پس بحث اینکه روح بریتانیا از کودتا خبر نداشت را باید بررسی کرد که کدام بریتانیا؟ اول این را باید مشخص کنیم و در اسناد هست که آنها میخواستند تغییر در ایران صورت بگیرد و شرایط ایران تغییر کند وگرنه بریتانیا نمیتواند تحمل کند و خودش رسماً به ایران لشگرکشی میکند.
عبدالله شهبازی در موضوع جایگاه تاریخی کودتای 1299 عنوان کرد: ما در این مسیر یک سیری را میبینیم که شامل سنتها و تحولات و مجالس مختلف است. این تحول در جامعه ما که مبدأش کودتا بود، غیر طبیعی و در یک جامعه سنتی صورت گرفت و در نتیجه وقتی یک موضوعی غیرطبیعی و دستکاری شده است واکنشهای مختلفی هم برایش وجود دارد.
وی اظهار داشت: در چهار بخش شرایط جامعه را توضیح میدهم که بگویم تحولات براساس یک فرد نبود که رضاخان ایجاد شود بلکه یک مجموعه بود که مقابل تفکر روشنفکری در عرصههای فرهنگ، هنر، موسیقی، سیاست و نگاهی که نیروی فکری حکومت رضاخان قرار داشت و این تحولات خیلی دقیق بود مثل بحثهایی که تلاش دارد رضاخان شبیه کوروش شود و چیزهای دیگر که تحت تأثیر القائات و آموزشهایی که به او دادند صورت میگرفت تا بتواند بانی تحولات شود و روی همه آنها فکر شده است.
وی همچنین گفت: این چهار ویژگی نظم جدید در ایران چیست و چه پیامدهایی در جامعه ایران داشت؟ اولی وابستگی در سیاست خارجی است که توضیح مفصلی دارد، بالاخره ما از کشورهای خوش شانس خاورمیانه هستیم که شرایط بهتری از خیلی کشورها داشتیم. بنابراین خیلی از این کشورها مثل انگلیس کمک کردند تا تغییر قدرت صورت بگیرد. دیکتاتوری که رضاخان در ایران ایجاد کرد متفاوت از خیلی کشورها بود. یک نظام به شدت توتالیته که فرضا شاید در آمریکای لاتین ایجاد شده و به نوعی یک سربازخانه بزرگ و نظامی بود که همه شخصیتهای بزرگ را یا اعدام یا خانه نشین کرده است و این خصوصیت دوم است که دیکتاتوری نظامی است و خرده فرهنگ ایجاد میکند.
وی اظهار داشت: سومین خصوصیت هم نظم پادگانی و رویکردهایی که در این راستا با حذف ساختارها و سنتهای مدنی گذشته یک دیوان سالاری جدید ایجاد کرد که منطبق با وضعیت جوامع نبود. در واقع این دیکتاتوری و تمرکز تا به امروز هم وجود داشت که بسیار واضح ایجاد شد و این دیوان سالاری شاید خیلی هم نفوذ کرده است. وجه چهارم هم ناسیونالیسم آگاهی یا کمونیسم است و این فرهنگ از اوایل دوره قاجاریه شروع میشود و با علاقهداشتن به کشور فرق میکند.
در ادامه رضا حجت با موضوع نگاه شوروی به روی کار آمدن رضاخان و فروپاشی قاجار صحبت کرد و گفت: در دورهای که نظام جهانی به سمت صورت بندی جدید، مدرنیته و سیالیت میرود، ما دچار غارتگری و اندیشههای متضاد در میانههای جنگ جهانی اول و دوم شدیم. این توسعه خواهی، قدرتمداری و غارتمحوری مدرنیته در رقابتی تنگاتنگ در کودتای سوم اسفند به نقطه جوش رسید.
وی در ادامه افزود: بریتانیا با نگاه غارت محوری خود در آن دوره به کل جهان گسترش یافت و به گونهای شد که میگفتند آفتاب در سرزمینش غروب نمیکند. در چنین شرایطی برخی کشورها مثل آلمان تازه به دوران رسیده خواهان سهیم شدن در این غارتگری شدند. در چنین فضایی انگلستان دنبال محدود کردن دیگران شد و در واقع آغازگر جنگهای جهانی همین انگلیس بود و وقتی هر کشوری کمی سهم خواهی میکرد، انگلیس یاغی میشد.
حجت اظهار داشت: روسیه تزاری در آن دوره هم نافع بود که یکی از نشانههایش برای ما قرارداد 1907 است، همین خود عاملی برای شکست مشروطه شد. ما سالیان سال کشوری تأثیر پذیر بودیم که به خاطر نداشتن قدرت اینجا هم خودش را نشان داد.
وی با اشاره به شرایط ایران در جنگ جهانی اول و نبود قدرت مرکزی قدرتمند گفت: جنگ جهانی اول با پیروزی متحدان به پایان میرسد که رخدادهای زیادی داشت و اولین فرزند متضاد مدرنیته، کمونیسم بود که در شوروی خود را نشان میدهد و شوروی تازه از جنگ جهانی کنار میکشد و دومین رخداد هم حضور آمریکا در جنگ جهانی میشود و مسئله دیگر هم به پایان رسیدن امپراطوریهای سنتی است که یکی از آنها عثمانی و قاجار هستند.
به واسطه انقلاب اکتبر خود شوروی جنگ داخلی داشت و بنابراین قدرتش هنوز تثبیت نرسیده بود و هنوز هم جماهیر نشده بود و ناتوانی انقلاب شوروی یک در انقلاب کردن در ایران و دوم سپردن کودتا به دیگری است و مسئله دیگر هم دو موضوع اختلافی در شوروی وجود داشت که نخست ایران باید انقلاب بشود چون ایران دروازه شرق برای ورود به کمونیست است و اندیشه دوم هم ایران در مرحله انقلاب کمونیستی نیست و شوروریها هم میگفتند که باید از شخصی به نام رضاخان حمایت کنند تا شرایط برای انقلاب کمونیستی شکل بگیرد. موضع دوم پیروز میشود که هنوز شوروی امکان انقلاب در ایران ندارد و از این منظر میبینیم چپها در ایران به سمت دیکتاتوری منور میآیند و با جمهوریت هماهنگ میشوند و حتی در بحث سلطنت هم از رفتن قاجار و روی کار آمدن رضاخان حمایت میکنند.
انتهای پیام/