اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

اروپا بعد از برگزیت

از جنگ جهانی دوم تاکنون مسائل زیادی تغییر کرده اند و واقعیت این است که اتحادیه اروپا نمی تواند بدون مشارکت آلمان با تمام وزن اقتصادی، سیاسی و بله، نظامی خود، قدرت ژئوپلتیک معتبری را شکل دهد. البته مشکل این است که عده زیادی از آلمان ها خود نسبت به «امور ژئوپلتیک» مظنونند، یا به نوعی احساس برتری گرایش دارند که موجب می شود تمایلی به دفاع از منافع اروپایی نداشته باشند.

اروپا بعد از برگزیت

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: داگ همرشولد اولین دبیرکل سازمان ملل زمانی گفته بود: «سازمان ملل نه برای بردن بشریت به بهشت، بلکه برای نجات بشریت از جهنم است که تاسیس شده است.» البته جهنمی که او در ذهن داشت جنگ جهانی دوم و وقایع مربوط به آن بود که که در پیش روی اکثر چالش های امروزی رنگ می بازند. با این حال اختلالاتی چون همه گیری کووید19 و خروج بریتانیا از اتحادیه اروپا بسیاری از باورهایی را که اروپاییان تا پیش از این آنها را بدیهی فرض می کردند زیر سئوال برده است.
به لطف رهبری صدراعظم آلمان آنگلا مرکل در درون اتحادیه اروپا، این قاره توانسته است تقریبا بدون مشکل سال 2020 را پشت سر بگذارد. در واقع  اثر او بر جایگاه ریاست چرخشی شورای اروپا در نیمه دوم این سال، احتمالا به عنوان یکی از شاهکارهای تاریخ سیاسی پس از جنگ اروپا به یاد آورده خواهد شد.
با شروع همه گیری کرونا در بهار گذشته به نظر می رسید که گویی هر یک از کشورهای عضو اتحادیه اروپا فقط خودش مانده است و خودش. برای مثال آلمان با وجود آمار تکان دهنده و فزاینده مرگ و میرها در همسایگی اش ایتالیا، موقتا صادرات کمک ها و تجهیزات پزشکی را ممنوع کرد. اما از آن زمان به بعد اروپایی ها همبستگی تاثیرگذاری را در مقابله با این همه گیری از خود نشان داده اند.
در موردی اخیرتر پیدایش یک نمونه بسیار مسری تر ویروس کرونا در انگلستان، نشانه کوچکی از آنچه را که اگر توافق برگزیت در روز کریسمس نهایی نمی شد می توانست رخ دهد، به مردم انگلیس و اروپاییان نشان داد. رفت و آمدهای مرزی بین اروپا و انگلیس به ناگهان مسدود شد که در اثر آن کامیون ها در مسیری چندین کیلومتری در میدان های هوایی خارج از سرویس صف کشیدند.
توافق تجاری حاصله بین اتحادیه اروپا – انگلیس را می توان بهترین گزینه در میان مجموعه ای از گزینه های بد توصیف کرد. این توافق در حالی حاصل شد که اصلا چیزی را به انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مدیون نبود. بوریس جانسون نخست وزیر بریتانیا که دونالد ترامپ او را مورد لطف خود قرار داده بود (و پیشتر با عباراتی نژادپرستانه نسبت به رئیس جمهور آمریکا باراک اوباما بی احترامی کرده بود) می داند که دولت بایدن اشتیاقی به مورد لطف قرار دادن دولت او ندارد. در نبود یک توافق با اروپا، انگلیس ممکن بود خود را به کلی تنها بیابد.
رهبران اتحادیه اروپا به سهم خود از این توافق استقبال کرده اند، چون درک می کنند که برگزیت تا همین جا نیز به این اتحادیه لطمه زده است. با توجه به تجربه و قابلیت های ژئواستراتژیک قابل ملاحظه انگلیس (به خصوص زرادخانه اتمی آن) برای اروپا حیاتی بود که از جدایی کامل با آن اجتناب کند.
اما جدای از برگزیت، اتحادیه اروپا در داخل بر سر سیاست های اقتصادی، حاکمیت قانون و تفکیک قوا دچار چند دستگی است. و گویی که این چالش ها کافی نباشد، تحولات هفته های اخیر شکافی رو به تعمیق را بین فرانسه و آلمان برملا کرده است. اتحاد این دو موتور سنتی اتحاد اروپا، محرک اصلی ایجاد صندوق رونق اقتصادی جدید اتحادیه اروپا بوده و در نتیجه انسجام بین کشورهای عضو جنوبی و شمالی این اتحادیه را تحکیم کرده است. اما مباحث جاری اتحادیه اروپا در مورد سیاست های خارجی و امنیتی که در اصل به رهبری رئیس جمهور فرانسه امانوئل مکرون انجام می شد، شکافی را بر سر مسئله موضع راهبردی اروپا به وجود آورده است.

مکرون با درخواست «استقلال راهبردی» در حال واکنش نشان دادن به کاهش حضور آمریکا در اروپا و معطوف کردن توجه خود به سمت هند- پاسیفیک و چین است. او حق دارد به این نتیجه برسد که فاصله گرفتن آمریکا از اروپا، این قاره را وادار خواهد کرد به فکر مسئولیت پذیری بسیار بیشتری نسبت به امنیت خود باشد.  معنی این حرف برای آلمان این است که این کشور در حال نزدیک شدن به لحظه حقیقت است. هرچند این کشور موتور اقتصادی اتحادیه اروپا و محبوب ترین کشور عضو به شمار می رود، اما آلمان- که نسبت به مسئولیت خود بابت وارد آوردن خسارات و رنج های غیرقابل تصور ناشی از جنگ جهانی دوم آگاه است- به مدت 75 سال است که از در پیش گرفتن نقشی راهبردی بازداشته شده است.
قطعا غیبت راهبردی آلمان چیزی است که اصولا شکل گیری پروژه اروپایی را امکان پذیر کرده است. اما از جنگ جهانی دوم تاکنون مسائل زیادی تغییر کرده اند و واقعیت این است که اتحادیه اروپا نمی تواند بدون مشارکت آلمان با تمام وزن اقتصادی، سیاسی و بله، نظامی خود، قدرت ژئوپلتیک معتبری را شکل دهد. البته مشکل این است که عده زیادی از آلمان ها خود نسبت به «امور ژئوپلتیک» مظنونند، یا به نوعی احساس برتری گرایش دارند که موجب می شود تمایلی به دفاع از منافع اروپایی نداشته باشند.
در چنین فضایی کاملا توجیه پذیر است که فرانسویان آغازگر بحث در مورد استقلال راهبری اروپا شوند. توپ در زمین آلمان است. آیا دولت احتمالی آلمان در آینده مرکب از اتحاد دمکرات مسیحی های محافظه کار/ اتحاد سوسیال دمکرات ها و ائتلاف 90 صلح طلب/ سبزها، به دادخواست های دولت اتحاد ملی لیبی از اروپا برای استفاده از زور به منظور نابود کردن اردوگاه های قاچاق انسان که در مناطق تحت کنترل شبه نظامیان در این کشور ایجاد شده پاسخ خواهد داد؟ فرانسه قطعا به این درخواست پاسخ خواهد داد، اما از آلمان و دیگران نیز انتظار پیوستن به آن را خواهد داشت.
مکرون با به پیش بردن «استدلال راهبردی» اروپایی، در رقابت برای پر کردن شکاف رهبری ژئوپلتیکی است که خروج انگلیس از اتحادیه اروپا و امتناع فعلی آلمان از درگیر شدن در مسائل ژئوپلتیک به وجود آورده است. فرانسه به عنوان قدرت اتمی باقیمانده اروپا و عضو همیشگی شورای امنیت سازمان ملل، آشکارا مناسب ترین نامزد برای تصدی چنین جایگاهی است، اما این کشور به تنهایی نمی تواند چنین مسیری را طی کند.
آلمان دست کم وقتی پای مسائل سیاسی داخلی به میان می آید، به خصوص در ارتباط با حفظ اتحاد اروپایی، وزن خود را اعمال می کند. مرکل اخیرا این وضعیت را با  میانجیگری در مصالحه ای بین مجارستان و لهستان نشان داد. این دو کشور تهدید کرده بودند صندوق رونق اقتصادی و بودجه هفت ساله اتحادیه اروپا  برای یک «مکانیسم حاکمیت قانون» جدید را به خاطر پرداخت بودجه های اتحادیه اروپا وتو می کنند. دولت آلمان نیز مکررا تاکید کرده که هر گونه فشاری برای «استقلال راهبردی»، باید به جای به مخاطره انداختن روابط بین دو سوی اقیانوس اطلس، آن را تکمیل و تقویت کند.
برگزیت پرسش های راهبردی مدت ها زیرخاکستری را درباره اتحاد داخلی و جایگاه بیرونی اتحادیه اروپا پیش کشیده که در مورد تعدادی از آنها احتمالا به سرعت تصمیم گیری می شود. در این راستا فرانسه و آلمان باید به دنبال مسیرهای مشترکی برای اروپا باشند، از فرصت هایی که این استقلال به وجود می آورد استفاده کنند و در عین حال نسبت به محدودیت ها آگاه باشند. حتی خوشبین ترین اروپاییان آرمان گرا نیز نمی توانند به شکل قابل قبولی ادعا کنند که اروپا بدون داشتن روابط راهبردی نزدیک با ایالات متحده، می تواند به سلامت قرن بیست و یکم را پشت سر بگذارد.

نویسنده: زیگمار گابریل (Sigmar Gabriel) وزیر فدرال و معاون پیشین صدراعظم آلمان

منبع: yun.ir/7u05db

انتهای پیام.

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول