به گزارش خبرنگار سینمایی خبرگزاری فارس، تا کنون فیلمها و سریالهای بسیای بر اساس کتاب «زیبای سیاه» اثر «آنا سیول» (رماننویس انگلیسی قرن نوزدهم میلادی) ساخته شده که «زیبای سیاه» به کارگردانی اشلی اَویس محصول سامانه دیزنیپلاس در سال ۲۰۲۰ جدیدترین آنهاست.
این فیلم از بازیگران چهره بهره نمیبرد و تنها نام مشهور در آن، «کیت وینلست» صداپیشه اسب زیبای سیاه است. «زیبای سیاه» ۵ ماه قبل از درگذشت نویسندهاش در سال ۱۸۷۸ میلادی چاپ شد اما حدود یک و نیم قرن است که همچنان تجدید چاپ میشود و طرفداران خودش را دارد. داستان این کتاب از زبان یک اسب سیاه که ابتدا سیاه و بعداً زیبای سیاه نامیده شد، بیان میشود و به بیان درد و رنج اسبها در قرن نوزدهم میپردازد.
جدیدترین اقتباس سینمایی از این کتاب در آفریقای جنوبی با بودجه ۲۴ میلیون دلاری مقابل دوربین رفته است. این فیلم نوجوانانه در سامانههای پخش آنلاین منتشر شده؛ به همین بهانه نقد مجله دنیای تصویر (شماره ۳۱۲ دیماه) را بر آن میخوانیم.
از دوران صامت به این سو، از کتاب آنا سیول «زیبای سیاه»، چند اقتباس مختلف سینمایی صورت گرفته و آخرین اقتباس در ۱۹۹۶ بود که مستقیما وارد بازار ویدیو شد. ظاهراً از دهه ۱۹۲۰ به این سو، هر نسلی نسخه خودش را داشته و حالا نوبت به نسل نوجوان فعلی رسیده تا باخبر شوند چه سرنوشتی میتواند در انتظار این مخلوقات زیبا باشد.
مانند خود کتاب و تعدادی از اقتباسهای دیگر، فیلم اشلی اویس، با زندگی اسب جوانی در دل مناظر طبیعی آغاز میشود، البته با این تفاوت که این بار زیبای سیاه، یک کرّه مادیان است. صدای کیت وینسلت بر روی تصاویر فیلم، از زندگی آن اسب وحشی در غرب آمریکا و دست به دست شدن از صاحب مزرعهای به یکی دیگر یاد میکند (ای تصاویر فیلم البته در آفریقای جنوبی فیلمبرداری شده). برخی از آن مالکان مهربان بودهاند مثل جان منلی (ایان گلن) و دختر برادرش جو گرین (مکنزی فوی) که پس از مرگ والدینش نزد او زندگی میکند.
اسب هم مثل جو، دوران سختی را پشت سر گذاشته و در چنین شرایط دشواری است که پیوندی محکم بین زیبای سیاه و جو به وجود می آید. اوضاع برای هر دو خوب پیش میرود تا اینکه شرایطی که از کنترل جان و جو خارج است، باعث میشود زیبای سیاه به دست غریبههای دیگر، از جمله یک مأمور کمکرسانی، یک مزرعهدار و تعدادی کالسکهران بیفتد...
اقتباس فعلی که توسط خود اشلی اویس انجام شده (و خود علاوه بر کارگردانی، فیلم را تدوین هم کرده)، «زیبای سیاه» را از دوران ملکه ویکتوریا به آمریکای معاصر آورده. در اینجا، «موبایلها» هم زیبای سیاه را آزار میدهند و هم کمکش میکنند؛ ضمن آنکه باید دختر سوارکار نازپروردهای (فرن دیکن) و مادر بیرحماش (کلر فورلانی) را تحمل کند که اصرار دارد دخترش کاپ قهرمانی رام کردن اسب را برباید. به علاوه در مورد زندگی جو (که در کتاب پسری است به نام جوزف گرین) خیلی بیشتر از سایر شخصیتها اطلاعات در اختیار ما قرار گرفته.
فیلم، یک طرف عشقی هم دارد: جرج (کالم لینج) که رفتارش با اسب ها، درست خلاف مادر و خواهرش، خیلی هم مهربانانه است. «زیبای سیاه» اویس ضمناً گوشه چشمی به مقوله اختلافات طبقاتی داشته: عموی جو در اصطبلی برای دختران پولدار کار میکند که جو را مسخره میکنند. اینکه ناگهان یک پرانتز بزرگ باز کنی و یک داستان اسبی را به حکایت روابط انسانی تغییر بدهی، مقداری توی ذوق میزند ولی خوشبختانه در جایی، سرانجام فیلم دوباره از دیدگاه اسب، داستان را پی میگیرد.
با آنکه اقتباس فعلی از داستان اصلی فاصله گرفته ولی موضوع همدلی و مبارزه علیه رفتار بیرحمانه با حیوانات دستنخورده باقی مانده است. پس از انتشار کتاب، بعضی بهرهگیریهای بیرحمانه از اسبها در غرب، کنار گذشته شد ولی شبانهروز کار کشیدن از این موجود فوق العاده، کماکان در بسیاری نقاط دنیا رایج است.
فیلم آشکارا عاشقانه سوژهاش را دوست دارد و فیلمبرداری از «زیبای سیاه» در بسیاری قسمتهای فیلم به تصاویر مستندهای دیزنی درباره حیوانات شباهت دارد. اگرچه امکان داشت انتخابی باشد که با ذائقه دوستداران کتاب جور در نیاید، راستش میشد فیلمی صرفاً درباره ماجراهای زندگی زیبای سیاه ساخت و از پرداختن به زندگی آدمها صرف نظر کرد.
انتهای پیام/