به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، روزنامه جام جم گفتوگویی با ابوعقیل الکاظمی، معاون سابق حشدالشعبی انجام داده است که بخشهای مهم آن در ادامه میآید.
وقتی غربگراها فرار میکردند حاج قاسم به یاری مردم عراق شتافت
باید بگویم که شخصیت حاجقاسم شخصیت ممتاز و نمونهای بود. بودن با حاجقاسم خودش خاطره است. در کنار حاجقاسم زیستن به آدم درس میدهد، حتی پس از شهادت این بزرگمرد.
زمانی که بیم سقوط بغداد میرفت و بعضی از مسؤولان و سیاسیون وابسته به جریانات غربگرا از ترس به دنبال فرار از عراق بودند حاجقاسم، ابومهدی و یارانشان به یاری مردم عراق شتافته و وارد بغداد شدند.
حاجقاسم همراه یاران ایرانی و حزبا... لبنان وارد عراق شد و تلاش کرد تا بغداد سقوط نکند.
حاجقاسم و ابومهدی بر قلبها فرماندهی میکردند
یادم هست در همان روزهای اول نبرد، حاجقاسم به همراه حاجابومهدیالمهندس برای شناسایی شخصا به خارج از بغداد میرفتند.
در همان زمان، مسیر بغداد _سامرا مسدود بود و در اختیار عناصر داعش قرار داشت. در چنین شرایطی حاجقاسم به همراه ابومهدی به سامرا رفت. یعنی حاجقاسم و ابومهدی در مسیری که بیم شهادت یا اسارت آنها میرفت قدم برداشتند، آن هم به عشق دفاع از حرم اهلبیت علیهمالسلام. همین حضور حاجقاسم در منطقه، شدیدا گرهگشا بود و روحیه مضاعفی به رزمندگان داد. باید بگویم که حاجقاسم و ابومهدی بر قلبها فرماندهی میکردند.
حاجقاسم بیتکلف بود با اینکه ژنرال بود
حضور مستقیم ایشان در میدان نبرد، روحیه رزمندگان را دوچندان میساخت. حاجقاسم بسیار متواضعانه در میادین نبرد حاضر میشد. آنچه بیشتر حاجقاسم را عزیز میکرد اخلاقش بود.
حتما اطلاع دارید که دست حاجقاسم در جریان جنگ با رژیم صدام(دوران دفاع مقدس) آسیب دیده بود. با اینکه چند بار خودم یا بچههای همراه خواستیم در را برایش باز کنیم یا تشریفات خاصی برای ایشان در نظر گرفته شود اجازه نمیداد. همین روحیه نیروها را جذب میکرد. حاجقاسم بیتکلف بود با اینکه ژنرال و مستشار نظامی بود.
حرام نیست، ولی من نمیخورم
حاجقاسم ورع داشت. یادم هست در منطقه کیشیفه در نزدیکی تکریت در حال عملیات بودیم که وارد منزل مسکونی شدیم. معمولا در محیط رزم این اتفاق میافتاد که وارد منطقهای برای هدایت عملیات شویم یا جانپناه بگیریم. رسم است که از ساکنین آن برای ورود اجازه میگرفتیم یا مسؤولان برای عملیات در منطقه جنگی اجازه شرعی میدادند. یکی از رزمندگان همراهمان، از درختی که در حیاط منزل بود خرمایی چید و به حاجقاسم تعارف کرد. حاجقاسم نخورد. هرچند اجازه صاحب منزل را داشت. حاجقاسم برای اینکه دل آن رزمنده نشکند گفت: حرام نیست، ولی من نمیخورم. یعنی تا این حد حاجقاسم حواسش بود و نگران اموال و وسایل مردم بود.
بلند شدند و ظرف غذای نیروها را جمع کردند
حاجقاسم شخصیتی چند بعدی بود. یادم هست در منطقه سعدیه در استان دیالی، در میان آتش جنگ و بالای تپهای که محل اشراف بر عملیات بود، بچههای تدارکات ناهار آوردند. وقت خوردن ناهار چون وسط بیابان بود و عملیات هم سریع بود، رزمندگان ظروف غذا را رها کردند، حاجقاسم بدون اینکه به کسی بگوید، بلند شد و همراه ابومهدی المهندس ظروف غذای نیروها را جمع کردند. همین موضوع موجب شد رزمندگان از این اقدام عملی حاجقاسم و ابومهدی درس بگیرند و سایر ظروف را جمعآوری کنند. یعنی حاجقاسم در یک عملیات با آن پیچیدگی حتی به محیط اطرافش و آدابجمعی رزمندگان هم نگاه میکرد.
نماز اول وقت حتی در پیچیدهترین زمانها
حاجقاسم از هر فرصت کوتاهی که به دست میآورد برای خواندن قرآن و مطالعه استفاده میکرد. نماز اول وقت حاجقاسم حتی در پیچیدهترین زمانها تعطیل نمیشد. برای حاجقاسم اساسا مهم نبود امامجماعت جوان است یا مسن و بهشدت اجتناب میکرد جلو قرار بگیرد. حاجقاسم به این موضوعات توجهی ویژه داشت.
سایر مطالب ویژهنامه سالگرد شهید سردار حاج قاسم سلیمانی را با عنوان مرد میدان در صفحه نخست فارس ببینید.
انتهای پیام/