مریم رضیپور_خبرگزاری فارس شهرکرد| قرارمان را از چند روز قبل هماهنگ کرده بودیم، از خانه که بیرون زدم انگار دل آسمان هم پر بود اما خدا خدا کردم که برای چند ساعت هم که شده باران با تأخیر ببارد اما از شانس من اینطور نشد.
قرارمان در پارک بود اما به دلیل بارش باران از آقای اکبری تقاضا کردم تا در کانون دانشآموختگان همدیگر را ببینیم امیدوار بودم تا به آنجا برسم باران بند بیاید.
زمانی که از ماشین پیاده شدم از شدت بارش باران کاسته شده بود، بلافاصله با آقای اکبری تماس گرفتم و یک صدای شاد و پرانرژی از آن طرف گوشی گفت من در کانون نشستهام و یک ساعتی میشود که منتظر شما هستم.
غرغرهای من که تمامی نداشت! با خودم گفتم من که دیر نکردهام چرا اینقدر زود آمده است؛ بدون اینکه به نمنم باران و صدای خش خش برگهای پاییزی و محوطه زیبای کانون توجهی کنم خود را به محل قرار رساندم.
چند روزی میشد که به بهانه روز معلولین شماره آقای اکبری را از روابطعمومی بهزیستی گرفته بودم اما دل به کار نمیدادم انگار روزهای خسته و دلگیر پاییزی روی اراده من تأثیر دوچندانی گذاشته بود.
در مواجهه اولم با آقای اکبری متوجه شدم این جوان چقدر انرژی دارد و اصلا متوجه نشستنش بر روی صندلی چرخدار نشدم آنچنان رفتار گرمی داشت که انگار سالهاست من را میشناسد تشکری کردم و نشستم.
در همین فکرها بودم که با صدای آقای اکبری به خودم آمدم با همان لبخند و برخورد خوبش به من گفت چه چیزی میخواهید در مورد من بدانید؟
برایشان توضیح دادم که از ابتدای آغاز معلولیتش تاکنون را تعریف کند، وقتی توصیفش را از روز بارانی و صدای پرندهها شنیدم از خودم خجالت کشیدم اما چه چیزی باعث اینهمه امید به زندگی و چهره خندان شده بود؟
در زیر مختصری از گفتوگوی مذکور تقدیم میشود.
فارس: خودتان را بیشتر معرفی کنید.
محمدمهدی اکبری هستم متولد سال 1367 ساکن شهرکرد سال 82 به دلیل بیماری التهاب نخاعی دیگر نتوانستم راه بروم و از آن به بعد روی ویلچر نشستم در حال حاضر فارغالتحصیل کارشناسی ارشد متالوژی از دانشگاه دولتی شهرکرد با معدل 18.08 هستم و فعالیتهای جانبی دیگری هم انجام میدهم.
فارس: این شرایط برایتان سخت نبود؟
مگر میشود که سخت نباشد بعد از بیماری از لحاظ روحی و جسمی ضربه خوردم اما نباید خود را میباختم باید شرایط را قبول میکردم و مسیر دیگری را برای رشد خود انتخاب میکردم.
فارس: مسیر زندگیتان را چگونه تغییر دادید؟
ایمان و توکل به خدا و کمک خانوادهام در این راه من را بسیار یاری کرد من هیچگاه در این مسیر تنها نبودم و همیشه گرمی دست خداوند را پشت سرم حس کردم.
فارس: در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
الان که به خاطر کرونا بیشتر در منزل هستم اما قبل از آن با باشگاه پژوهشگران جوان دانشگاه آزاد شهرکرد، کانون دانشآموختگان دانشگاه شهرکرد و تعاونی باغات سامان همکاری داشتم، سابقه تدریس در کلاسهای حل تمرین، تدریس خصوصی زبان و دروس کنکور را نیز دارم.
فارس: درست است که در کار فیلمسازی هم فعالیت میکنید؟
در انجمن سینمای جوان شهرکرد دوره فیلمسازی را دیدهام و سال گذشته برای جشنواره رسانه معلول که در اصفهان برگزار شد یک اثر فرستادم که خوشبختانه موفق شدم رتبه سوم را کسب کنم.
در فیلمسازی مستند مجموعه «مصطفی» زندگی یکی از افراد دارای معلولیت استان را به تصویر کشیدهام که خود نیز در این اثر بازی کردهام و از شبکه جهانبین استان نیز پخش شد.
از آقای اکبری در خصوص رمز موفقیتش در زندگی پرسیدم و او پاسخ داد: خانواده خیلی حمایتم کردند چون بدون حمایت و پشتگرمی آنها نمیتوانستم موفقیتی در زندگی کسب کنم، هر چه دارم بعد از خدا از وجود گرم خانوادهام است چون داشتن فرد معلول سختیهای فراوانی دارد شاید گفتنش به زبان راحت باشد اما باید در شرایطش بود تا درک کرد.
فارس: این همه توکل در وجود شما نشأت گرفته از چه چیزی است؟
اعتقاد زیادی به کمک و توکل به خداوند داشته و دارم خیلی وقتها دعاهایم مستجاب شده، حضور خداوند را در همه جای زندگیم احساس میکنم.
اعتقاد زیادی به کمک و توکل به خداوند داشته و دارم خیلی وقتها دعاهایم مستجاب شده و حضور خداوند را در همه جای زندگیم احساس میکنم
در دورههای مثبتاندیشی، رشد شخصیت و شکرگزاری شرکت کردهام و بسیار نتیجه گرفتهام و با عمق وجودم به این موضوع پی بردهام که شکر نعمت، نعمتت افزون کند.
هر چه جلوتر میرفتیم از خودم خجالت میکشیدم به چند ساعت قبل فکر میکنم که برای گرفتن یک مصاحبه چقدر غر زدم و به عالم و آدم بد و بیراه گفتم...
صدای آقای اکبری من را به خود آورد که میگفت شرمنده خستهتان کردم این جمله را من باید به او میگفتم.
زندگیش غرق در شادی و شکرگزاری بود انگار نه انگار که در اوج نوجوانی زمانی که باید در زمین فوتبال مانند تمام هم سن و سالهایش در جنب و جوش بود با آوردن یک بدشانسی (البته به تعبیر من) به بیماری مبتلا شود این بیماری رمق پاهایش را از او بگیرد و او را مهمان دائمی صندلی چرخدار کند.
او از نقش پررنگ امید و توکل به خداوند در زندگیش میگوید و از برنامههایش برای آینده روشن اما من برای بارش باران به عالم و آدم غر میزنم، اما آقای اکبری نام این حادثه را بدشانسی نمیگذارد او از حکمت و رأفت خداوند سخن میگوید او از شکرگزاری میگوید او معتقد است حالا نعمتش افزون شده است.
فارس: چه برنامهای برای آینده دارید؟
دوست دارم ادامه تحصیل بدهم و بتوانم در دانشگاه تدریس کنم و با توجه به علاقهای که دارم بتوانم در پروژههای تحقیقاتی مشغول شوم.
اشتغال معلولین مسئله بسیار مهمی است، این افراد با توجه به شرایطی که دارند هر کاری را نمیتوانند انجام دهند و با توجه به هزینههای بالایی که این افراد در زندگی دارند مجبور هستند که کار کنند البته همین اشتغال در روحیه آنها و حضور در اجتماع بسیار تأثیرگذار است.
فارس: به نظر شما بزرگترین مشکل افراد دارای معلولیت چیست؟
مناسبسازی معابرعمومی و ساختمانها از دیگر مشکلاتی است که معلولان با آن روبهرو هستند در حال حاضر افرادی مانند من برای رفتن به خیابان دچار مشکل هستند.
باید در جامعه برای آشنایی با معلولیت فرهنگسازی شود و نگاه مردم از روی ترحم نباشد چرا که این افراد دارای تواناییهای زیادی هستند و تنها باید زمینه شکوفایی آنها فراهم شود.
فارس: به نظر شما مناسبسازی تا چه حدودی در استان ما انجام شده است؟
در حال حاضر نسبت به قبل خیلی بهتر شده است اما هنوز هم جای کار دارد و روند فعلی باید تسریع شود و قطعا نتایج بهتری حاصل خواهد شد.
فارس: حرف آخر
این اتفاق خیلی در زندگی من تأثیرگذار بود چون تمام انرژی یک نوجوان از او گرفته شد و محدویتهایی برایم ایجاد شد، تمام اهدافم تغییر کرد اما مهم این است که انسان به امید و توکل به خداوند زنده است و من توانستم با کمک اینها و خانوادهام چالشهای زیادی را پشت سر بگذارم و با آرزوهای زیادی راهی آینده شوم.
بارش باران جان دوباره گرفته بود اما این بار نگاه من به زندگی متفاوت بود، برنامههای زیادی برای فردا داشتم گاهی همین اتفاقات ساده جوانه امید را در زندگی آدمهایی مانند من میرویاند، گاهی همین آدمهای ساده اما پر نور میشوند نقطه پرتابت به آیندهای روشن، صحبتهایمان به انتها رسید از آقای اکبری بابت وقتی که گذاشته بود تشکر و از او خداحافظی کردم.
آقای اکبری جوانی بود که با تصویری روشن از آینده و رمز امید و توکل در مسیر موفقیت حرکت میکرد و به تنها چیزی که فکر نمیکرد شکست بود.
او حالا جوان موفقی است که به آیندهای روشن فکر میکند و از محدودیتها و اتفاقات تلخ گذشته مانند من برای خود کوه نمیسازد که راهی به موفقیت ختم نشود بلکه از دل این محدودیتها تونلی محکم به سمت آیندهای روشن میزند.
انتهای پیام/68024/ق