به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، این ماجرای برآورده شدن یک آرزوست؛ یک آرزوی دور و محال برای 300 نفر از اهالی روستای سرتنگ فالح ؛ آخرین روستای شهرستان ایذه در مرز مشترک خوزستان و چهارمحال و بختیاری، یک آرزوی دوحرفی؛ آرزوی آب!
حالا برگههای تقویم که ورق بخورند، مرداد که تمام شود و شهریور که از راه برسد آب هم بالاخره به سرتنگ فالح میرسد؛ آنوقت، عمر دبههای 20لیتری آب دیگر برای همیشه تمام میشود. همین است که در سرتنگ فالح این روزها همه خوشحالند. برق خوشحالی اما در چشم زنهای روستا بیشتر از بقیه است؛ همانها که دبههای رنگارنگ را روی کولشان میگذاشتند و مسیر چهار ساعته روستا تا نزدیکترین منبع آب یعنی رودخانه دُله را میرفتند و برمیگشتند.
حالا اما در روستای سرتنگ فالح همه خوشحالند و خوشحالی شان را مدیون همت بچههای گروه جهادی ثامن الائمه هستند؛ بچههای جهادگری که از آخرین ماه سال گذشته تا همین امروز که تابستان به میانه هایش رسیده، میدان جهاد را در این منطقه صعب العبور خالی نکردهاند و نتیجه تلاش شان حالا آبی است که قرار است لبهای تشنه روستا را برای همیشه سیراب کند.
محرومیت و مهاجرت ناگزیر
قصه آب و محرومیت این مردم برای امروز و دیروز نیست؛ اینجا مردم تا یادشان است آب نداشتند، تا یادشان است زنهای روستا با مشک و قمقمه و بعدتر با دبههای پلاستیکی باید چهار ساعت راه میرفتند تا آب بیاورند. قصه محرومیت برای اهالی این روستا، قصه نداشتن آب و برق و جاده است. همانها که اگر باشند آبادانی هم هست؛ همانها که امان ا... مقصودی، دهیار روستای سرتنگ فالح به ما میگوید بارها بابتش مطالبه کردهاند و به جایی نرسیدهاند:« ما چندین سال است که دنبال این امکانات ابتدایی بودیم، میخواستیم آب به روستای ما برسد، بارها رفتیم بخشداری سوسن، رفتیم فرمانداری ایذه، حتی استانداری خوزستان. خیلی پیگیر شدیم اما متاسفانه راه به جایی نبردیم؛ هیچوقت نه برق به ما رسید نه آب. چرا؟ چون میگفتند جاده ندارید...جاده کشیدن هم که از عهده ما برنمی آمد.»
سرتنگ فالح اسم یک روستاست،اما درواقع از چندپارچه روستای کوچک نزدیک به هم تشکیل شده؛ سرجمع اهالی این چندروستا 50 خانوارند و حدود 300 نفر جمعیت:« ما قبلا صد خانوار بودیم، اما به خاطر نبود امکانات هرسال جمعیت کمتر شد، مردم یکی یکی مهاجرت کردند و رفتند، حق هم داشتند به امید چه میماندند.»
دهیار سرتنگ این را که میگوید، خانوادههایی را یادش میآید که یکی یکی کوچ کردند و رفتند و از آنها حالا خانههای خالیشان مانده و زمینهای کشاورزی ای که سال به سال رنگ محصول به خودشان نمیبینند:« ما میدانیم که اگر امکانات به روستای ما بیاید، خیلیها برمی گردند و امیدواریم واقعا این اتفاق بیفتد.»
هیچکس مشکل ما را نمیدید
امید حالا در قلب این مردم، کنج دلِ همانها که همچنان استوار در خاک آبا و اجدادی شان ایستادهاند، ریشه کردهاست؛ امیدی که با صدای جریان آب و زلالیاش از راه رسیده. همین است که دهیار سرتنگ میگوید:« ما ممنون بچههای جهادی ثامنالائمه هستیم، آنها کاری را که مسؤولان برای ما انجام ندادند، دارند انجام میدهند. زن و بچههای ما برای آب آوردن همیشه اذیت بودند، در باد، باران، برف و آفتاب داغ بایدچهار ساعت میرفتند و برمی گشتند.
ما زنِ حامله داشتیم که موقع آب آوردن همانجا سر رودخانه بچهاش را به دنیا آورد، اما هیچکس این سختیها را نمیدید. به همین دلیل وقتی این بچههای جهادگر برای آبرسانی به روستای ما داوطلب شدند، خودمان هم پیشقدم شدیم تا کمک رسان شان باشیم، از کار یدی گرفته تا هرچیزی که از ما برمی آمد انجام دادیم، میدانستیم که آوردن لولهها در این شیب کوه به بالای مسیر، کار سختی است، به همین علت خودمان رفتیم و لولههای صدکیلویی را روی دوشمان گرفتیم. زنهای روستا برایشان غذا پختند، آذوقه آماده کردند و همه این کارها را با میل و رغبت و از سر تشکر انجام دادند.»
کاش برق هم بیاید
«دست بچههای ثامن درد نکند!» این جمله را در روستای سرتنگ فالح از زبان خیلیها میتوان شنید؛ مردمی که امیدوارند آب تا چند روز دیگر به روستایشان برسد و حداقل یکی از آرزوهایشان برآورده شود. آرزوهای بعدیشان برق است و روشنایی؛ برق است و یخچال و تلویزیون و تلفن همراه و همه آن چیزهایی که فقط اسمش را شنیدهاند! حالا که آب به روستایشان رسیده آنها ماندهاند و آرزوی ساده بعدیشان؛ یعنی برق و نمیدانند برای تحقق این آرزو هم باید چشمانتظار نگاه مسوولان استانی و وعدهووعیدهای همیشگی و تکراری بمانند یا باز هم لطف و تلاش و همت نیروهای جهادی نصیب حالشان میشود و یک گره بزرگ از مشکلاتشان باز میکنند: «ما هنوز برق نداریم، شبها که هوا تاریک میشود همه خانهها چراغ نفتی روشن میکنند. همین نفت را هم آزاد میخریم، هر دبه بیست لیتری ده هزار تومان! خیلی دنبالش بودیم که حداقل سهمیه نفت دولتی بگیریم اما موفق نشدیم. جاده نداریم، هیچ امکاناتی نداریم... .»
این جهادگران بیادعا
اینها مرد میدان هستند؛ مرد روزهای سخت، همین روزهای کرونایی، همین گرمای داغ و سوزان هوا، همین مسیرهای صعبالعبور، کوه و کمرهای پیچدرپیچ شیبدار. بچههای گروه جهادی ثامنالائمه(ع)، بیهیاهو ده سال است در مناطق محروم خوزستان آستین همت بالازده و تمامقد ایستادهاند برای عمران و آبادانی، برای کمک به محرومان؛ بیرون از این منطقه و آنطرف این کوههای سخت، کمتر کسی است که آنها را بشناسد و حتی اسمشان را شنیدهباشد. اینجا اما آنها آشنای مردمند؛ دوست، رفیق و یاور همین روستاییان.
همین رفاقت و تلاش در این ده سالی که از عمر این گروه جهادی میگذرد معجزهها کرده و آبادانیها آورده. آنقدر که مجتبی جهانبین، مسوول گروه جهادی ثامنالائمه به ما بگوید که بعد از شش سال و نیم فعالیت در دهستان مرغای خوزستان، حالا سه سال و نیم است در بخش سوسن مستقر شدهاند. تلاشی که به علم و آگاهیشان به حجم محرومیت این منطق برمیگردد: «به خاطر هممرز بودن ایذه با چهارمحالوبختیاری و وجود کوههای بهشدت صعبالعبور و متراکم، عموما سادهترین امکانات رفاهی هم به این منطقه نرسیده، خیلی از روستاها برق ندارند و خیلیها آب. جاده و دسترسی به شهر هم که برای خیلیهایشان مهیا نیست. ما هم به خاطر اینکه خودمان بچه خوزستان هستیم، این موضوع را میدانستیم و روی همین ذهنیت گروه جهادیمان شکل گرفت.»
البته اولین جرقه تلاش این گروه جهادی در شلمچه و روستاهای محرومش خورد؛ اتفاقی که جهانبین دربارهاش میگوید: «فلسفه دوستی و آشنایی ما، راهیان نور بود. ما در راهیان نور با هم آشنا شدیم و به خاطر همین اعضای ما از استانهای مختلف کشور هستند و اولین پروژههای جهادی ما هم همان ده سال پیش در شلمچه انجام شد. بعدتر به خاطر محرومیت زیاد مردم ایذه، گروه جهادی ما به صورت کامل به این منطقه هجرت کرد.»
این، سابقه تلاش ده ساله جهادگران ثامنالائمه در شهرستان ایذه است؛ تلاشی که حالا به آبرسانی برای 300 نفر از جمعیت روستای سرتنگ فالح رسیدهاست: «ما از اسفند سال گذشته پروژه آبرسانی به این روستا را شروع کردیم و الان خوشبختانه بیش از 70 درصد کار پیشرفت کردهاست. خرید و انتقال لولهها انجام شده، لولهها جاگذاری شدهاند و عملیات اورهال و تامین تلمبهخانه هم انجام شده و انشاا... شهریور آب به روستا میرسد.»
آنها فکر همه چیز را کرده، مثل همیشه با حساب و کتاب جلو آمده و از تخصصشان برای این جهاد آبرسانی استفاده کردهاند: «اینجا چون منطقه بلند و مرتفعی است و شیب زیادی دارد، ما برای انتقال آب از پاییندست به آن تلمبهخانه نیاز داشتیم، چون باید حداقل آب به ارتفاع 600 متر بالاتر پرت میشد و در مسیری دو و نیم کیلومتری در کوهستان جریان پیدا میکرد تا به روستا برسد.»
یک همدلی جانانه
همانقدر که اهالی روستای سرتنگ فالح از این بچههای جهادی ممنونند، آنها هم از مشارکت و همیاری اهالی روستا و پای کار آمدنشان ابراز رضایت میکنند و جهانبین دراینباره میگوید: «اهالی منطقه واقعا به ما کمک کردند، ما که برای بالابردن لولهها، هلیکوپتر نداشتیم، خود این مردم پیشقدم شده و لولهها را روی دوششان گرفتند و بالا بردند. در جاهایی که باید لولهکشی انجام میشد و لولهها از زمینهای کشاورزیشان که در کوهپایه قرار داشت عبور میکرد، باز همکاری کردند و اجازه دادند این کار انجام شود. در بحث ارزاق و تدارکات هم داوطلب شده و شام و نهار برای بچهها درست کرده و نشان دادند برای پیشرفت کارهای عمرانی و خدماتی در منطقهشان، خودشان هم هرکاری از دستشان برمیآید انجام میدهند، اما مشکل اینجاست که اینها توانایی و امکانات محدودی دارند و مثلا در بحث همین آبرسانی نه قدرت خرید لولهها را داشتند و نه علم و آگاهی لولهکشی و انتقال آب را، اما اگر کسی بیاید و کار را برعهده بگیرد، آنها تنهایش نمیگذارند.»
همه پروژههای آبرسانی
گروه جهادی ثامن الائمه 55 عضو ثابت دارد؛ از این تعداد 45 نفر نیروی عمرانی تخصصی هستند، از تخصص بتون گرفته تا سازههای هیدرولیکی، مکانیک سیالات و پلسازی و ... و بقیه نیروی فعال فرهنگی اجتماعی و حالا از اسفند تمرکز کار آنها همین پروژه آبرسانی است:
«چون پروژه زمانبر بود و بحث شیوع ویروس کرونا هم وجود داشت و ما نمیخواستیم بچهها از نظر جسمی ضعیف بشوند، آنها را شیفت بندی کردیم، به این صورت که هر سه هفته یک اکیپ 25 نفره از بچهها در منطقه کار میکنند و بعد جایشان را به اکیپ بعدی میدهند.»
جهاد آبرسانی جهادگران ثامن در این منطقه اولین عملیات عمرانی آنها در حوزه آبرسانی نیست و جهانبین دربارهاش میگوید:«ما سال گذشته هم یک پروژه آبرسانی را اجرا کردیم و روستای تلخ آب با 48 خانوارش حالا آب دارد. در بخش مرغا هم دو پروژه آبرسانی داشتیم. تا پایان سال هم در نظر داریم عملیات آبرسانی به دو روستای دیگر منطقه را به سرانجام برسانیم، یک روستا هم در سال 1400 در برنامه ماست و انشاءا... روستاهای هدف ما با این برنامه به آب میرسند.»
بودجه بدهند، برق رسانی هم انجام میدهیم
جهانبین بهعنوان مسؤول گروه جهادی که از 10 سال پیش در منطقه محروم ایذه حضوردارد، بهجز مشکل آب با دیگر مشکلات و نیازهای مردم هم آشناست و میداند شبهای چند روستا به خاطر نبود برق تاریک است:« بچههای ما علم و توانایی برقرسانی به روستاهای این منطقه را دارند؛ اما اگر واقعا مسؤولان از ما حمایت کنند و امکانات در اختیارمان قرار بدهند. تا الان با اینکه ما یک گروه مستقل هستیم اما تنها نهادی که از ما حمایت کرده و هروقت کمک خواستیم، در حد توانش نه نگفته، سپاه استان بوده؛ حتی در همین پروژه آبرسانی به روستای سرتنگ حجم زیادی از لولهها را سپاه خوزستان تامین کرد. الان هم میگویم اگر استاندار یا مسؤولان ذیربط بودجه مورد نظر برای برقرسانی را به ما بدهند، ما اجرای این عملیات را به عهده میگیریم و میگوییم با کمترین هزینه این کارها را انجام میدهیم؛ چرا که عموما پروژههای ما با نصف هزینههای جاری و معمول اجرا میشود.»
جهانبین برای حرفش شاهد هم دارد و میگوید:« الان هزینه این پروژه آبرسانی که ما اجرا کردیم 450 میلیون تومان شده درحالیکه پیمانکار خود اداره آب و فاضلاب روستایی این را با 900 میلیون تومان انجام میداد. ما با نصف این مبلغ این کار را انجام دادیم چون نیروی کار ما نیروی کار متخصصِ رایگان است. هزینه تدارکات ما هم بین خود ما و روستاییان تقسیم میشود و در مجموع هزینهها پایین میآید.»
منبع: روزنامه جامجم
انتهای پیام/