به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، روزنامه «صبحنو» گفتوگویی با عباس سلیمینمین انجام داده است که مهمترین بخشهای آن را در ادامه خواهید خواند.
- در دورانی که جریان چپ، با در اختیارداشتن سه قوه، حاکمیت کامل بر کشور داشت، ضعفها و ایراداتی بروز کرد که در انتهای حیات حضرت امام، ایشان به صورت علنی اعتراضاتی به این ضعفها داشتند؛ مثلا به دلیل فعالیتهای اقتصادی که در قوه قضاییه صورت گرفته بود، ایشان به این قوه نهیبهایی زدند.
- در اواخر عمر شریف امام، جریان چپ به دلیل برخی تمایلات اقتصادی، خودراییها و یکجانبهگراییها، تدریجا موقعیت خود را از دست داد؛ مثلا در ارتباط با استفاده از بخش خصوصی در بخش تجارت و آموزشی، امام بارها نهیب زدند اما جریان چپ به فرمایشات امام توجه نمیکرد.
- در اواخر عمر حضرت امام همچنین جریان چپ، استفاده از برخی رانتها مثل دریافت برخی موافقت اصولیها را پیش گرفته بود که آن موقع دریافت یک موافقت اصولی، خیلی امتیاز بود و میتوانست وضعیت اقتصادی یک فرد را به طور کلی تغییر دهد.
- بنابراین برخی اعضای جریان چپ، در اواخر عمر حضرت امام، یکسری ایرادات و آفتهایی پیدا کردند که تا حدی هم میشود گفت که طبیعی بود چون قرارگرفتن در قدرت، برخی آفات را به دنبال میآورد. این آفات بعد از امام، خود را بیشتر نشان داد؛ یعنی کسانی که چنین آفتهایی متوجهشان شده بود، در دوره حیات امام، خیلی جرات نمیکردند که این مسائل را ابراز بدارند چون از امام میترسیدند که با آنها برخورد کند و آنها کاملا حذف شوند.
به این دلیل و به دلایل دیگر، چپها از برخی تغییرات در خود دفاع نمیکردند. بعد از وفات حضرت امام، شرایط تغییر کرد و چپها به راحتی و به سهولت، از تغییرات صورت گرفته، دفاع میکردند.
جریان چپ برخورد حذفی و تمامیتخواهانه داشت
- چپها ادعا میکنند که پس از حیات حضرت امام و در دوران زعامت حضرت آیتالله خامنهای، به سرعت از معادلات قدرت حذف شدند. این ادعا واقعیت ندارد؛ البته جریان چپ در دورانی که همه مسوولیتها را به عهده داشت، خودش برخورد حذفی داشت و بسیار تمامیتخواه عمل میکرد و افراد را به بهانههای مختلف مثل اینکه فلان آقا به اندازه کافی ضدآمریکایی یا ضدفرایند بازار نیست، از دایره قدرت حذف میکرد.
- اینکه گفته شود در رأس نظام، یک اهتمام جدی به وجود آمده بود تا جریان چپ را کنار بگذارد، خلاف واقع است؛ البته مرحوم آقای هاشمیرفسنجانی در ارتباط با اینکه جریان چپ را یک مقداری مهار کند و نیروهای تندروی آنها را از قدرت کنار بگذارد، اقداماتی صورت داد.
- احکامی که حضرت آیتالله خامنهای بعد از قرارگرفتن در جایگاه رهبری صادر کردند، خودش گواه بارزی بر این امر بود که میخواستند از همه نیروها استفاده کنند. به عنوان مثال، مقام معظم رهبری قصد داشتند مسوولیت حج را به حاجاحمدآقای خمینی که یک نیروی نزدیک به جناح چپ محسوب میشد، بسپارند که البته مادرشان[همسر حضرت امام] مخالفت کردند و به همین دلیل، احمدآقا نپذیرفتند.
- درباره احکامی که رهبر انقلاب به نیروهای چپ دادند، مثلا آقای موسویخوئینیها را به عنوان مشاور سیاسی خود تعیین کردند. چنین احکامی، گواه بر این داشت که رهبری میخواهند برای اداره کشور، از همه جریانات استفاده کنند.
- فردی که [سعید حجاریان] چنین ادعایی کرده، چون مشاورتهای آقای موسویخوئینیها، به سمع رهبری نمیرسیده، او ترجیح داده از دفتر رهبری استعفا بدهد و کنارهگیری کند، با ابتداییترین مکانیزم و ساختار دفتر رهبری بیگانه است.
- چون اولا وقتی یک موضوعی به صورت مکتوب، به مشاوران واگذار میشود، او[شخص مشاور] هم باید به صورت مکتوب پاسخ بدهد و فردی نمیتواند در این وسط، توقف ایجاد کند. موضوعات یا پروندهها، توسط شخص رهبری و به صورت مکتوب، به شخص مشاوران منتقل میشود و سپس، رهبری در انتظار میمانند تا از سمت مشاور، جواب بیاید و اگر مشاوره نیاید، شخص رهبری پیگیر ماجرا میشوند. پس در این میان، کسی نمیتواند واسطه قرار بگیرد.
- علاوه بر این، رهبری روزهایی در هفته، با نیروهای دفتر اعم از معاونان و مشاوران و حتی با افرادی که محدود از بیرون میآیند، نماز جماعت برگزار میشود. اگر وضعیتی که آقای حجاریان میگوید، واقعا وجود داشته به این معنی که مشاورتهای آقای خوئینی به سمع رهبری نمیرسیده، آقای خوئینی میتوانستند بعد از اقامه نماز، خدمت رهبری برسند و ابراز کنند که فلان مشاوره من، خدمت شما نرسیده است چون رهبری معمولا این فرصت را بعد از نماز به افراد میدهند تا صحبتهای خود را مطرح کنند.
- مکانیزم دفتر رهبری، هم ساختاری رسمی اداری دارد و هم ساختاری سنتی. ساختار سنتی، مانع از این میشود که فردی بتواند در تشکیلات، اخلال ایجاد کند؛ ضمن اینکه تشکیلات رسمی دفتر، روندی دارد که چنین چیزی در آن ممکن نیست.
- آقای خوئینیها با دفتر رهبری قطع همکاری نکرد چون حتی استعفا هم نداد. آقای خوئینی، آقای صدر را به عنوان رییس دفتر مشاورت خود در بیت رهبری قرار داد و این دفتر مشاورت، ذیل مدیریت آقای خوئینی کار میکرد.
- روایتی هست -البته نمیدانم تا چه اندازه این روایت صحیح است- که روزی آقای خوئینی خطاب به رهبری میگوید که ما نمیتوانیم چیزی بر داشتههای شما اضافه کنیم، یعنی شما مواردی که به ما واگذار میکنید، بیش از ما روی آنها تسلط دارید؛ لذا مشاورههای ما چندان مفید فایده نیست.
- البته من این روایت نقلی را مبنای تحلیل خود قرار نمیدهم. مبنا، همان مبنای عقلی است که اشاره کردم؛ یعنی رهبری وقتی پروندهای را برای مشاوره ارائه میکنند، اگر برنگردد، آن پرونده با یک انتظار و بازخواست مواجه میشود.
- در آن دوران، روی افرادی که با رهبری همراهی داشتند، فشار وارد میشد؛ به نوعی، جریان چپ نسبت به رهبری موضع داشت. یعنی خود جریان چپ به آقای خوئینیها برای خروج از بیت رهبری، فشار آورده بود.
- در ابتدای رهبری حضرت آیتالله خامنهای، جریان چپ نسبت به رهبری ایشان، صفآرایی داشت. در دوران مسوولیت ریاستجمهوری حضرت آیتالله خامنهای، یکسری صفبندیهایی میان دو جناح راست و چپ در دولت وقت وجود داشت که به دوران رهبری ایشان هم کشید.
خود جریان چپ به آقای خوئینیها برای خروج از بیت رهبری فشار آورد
- حضرت آیتالله خامنهای در دوران مسوولیت ریاستجمهوری خود، انتقادات جدی به مهندس موسوی در ارتباط با بحث جلوگیری از مشارکت مردم در تجارت، آموزش و بخشهای مختلف جامعه وارد میکردند که حضرت امام هم در اواخر عمرشان، بیشتر مواضع آیتالله خامنهای را پشتیبانی میکردند. این بحثها به دوران رهبری ایشان هم کشید.
- حتی پس از جلسه مجلس خبرگان رهبری که حضرت آیتالله خامنهای را انتخاب کردند، برخی نیروهای چپ به «جماران» رفتند و سعی کردند تا مرحوم سیداحمدآقای خمینی را در برابر رهبری قرار بدهند.
- چپها آنجا اعلام کردند که اگر شما[احمدآقا] در موضع رهبری قرار بگیرید، ما از شما حمایت خواهیم کرد، منتها چون احمدآقا خودشان شاهد و ناظر این بودند که امام در دوران حیاتشان، چند بار تاکید کرده بودند که حضرت آیتالله خامنهای، شخصیتی مناسب برای آینده رهبری کشور است، هرگز از جریان چپ تندرو بازی نخوردند.
- موضعگیریهای اینچنینی علیه رهبری آقا، میتواند روی برخی نیروهای چپ که با بیت رهبری همکاری میکردند، فشارهایی را وارد آورده باشد.
انتهای پیام/