اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

جامعه  /  سلامت

عضو کادر درمان کرونا: این روزها حس «جنگ اُحد» را دارم!/ کدام گروه 50 متر جلوتر از خط مقدم با کرونا می‌جنگد؟+فیلم

حس رزمنده‌ای را دارم که در یک‌قدمی پیروزی بوده اما از پشت به او خنجر زده‌اند. راستش را بگویم، این روزها حس جنگ «احد» را دارم. ما واقعاً پیروزی بزرگی به دست آورده‌بودیم؛ با لطف خدا از یک بیمارستان 610تخت‌خوابی مختص بیماران مبتلا به کرونا رسیده‌بودیم به 20مراجعه‌کننده در روز. اما در همین 2هفته اخیر، دوباره تعداد مراجعات روزانه‌مان به 350نفر رسیده...

عضو کادر درمان کرونا: این روزها حس «جنگ اُحد» را دارم!/ کدام گروه 50 متر جلوتر از خط مقدم با کرونا می‌جنگد؟+فیلم

گروه جامعه خبرگزاری فارس- مریم شریفی: «حس بازیکنی را دارم که تیمش جلو بوده و تا برنده‌شدن فاصله‌ای نداشتند اما در ثانیه آخر یک گل خورده‌اند و بازی‌شان به وقت اضافه کشیده شده و با آن‌همه خستگی، دوباره روز از نو... یک‌جورهایی هم حس رزمنده‌ای را دارم که در یک‌قدمی پیروزی بوده اما از پشت به او خنجر زده‌اند. راستش را بگویم، این روزها زیاد به یاد جنگ "احد" می‌افتم...»

از حال‌وهوای ناخوش این روزهای کادر درمان کرونا هرچه می‌گوید، انگار حق مطلب ادا نمی‌شود. خستگی، ناامیدی و افسردگی، به ویژگی مشترک رزمندگان خط مقدم حدود 5 ماه گذشته تبدیل شده؛ همان‌هایی که در دور اول این نبرد نابرابر، با روحیه مثال‌زدنی و فداکاری تمام‌نشدنی‌شان، کرونا را گوشه رینگ فرستاده‌بودند. اما 2، 3 هفته‌ای می‌شود که انگار جنگ، مغلوبه شده. نه اینکه سربازان خط مقدم خسته شده باشند. واقعیت این است که جبهه خودی از ناحیه پشتیبانی، دچار آسیب شده. آن‌هایی که قرار بود در کوچه و خیابان و شهرشان، لایه‌های بعدی مقاومت در مقابل این ویروس سمج را تشکیل دهند، با بی‌توجهی‌ها، مسئولیت‌ناپذیری‌ها و کوتاهی‌هایشان، پست خود را ترک کردند و پشت نیروهای خط مقدم را خالی.

با درد دل و گلایه‌های «علی عرب‌پور»، جوان 26 ساله عضو تیم نمونه‌گیری کرونای بیمارستان امام رضا (ع) در مشهد مقدس همراه شوید تا برایتان از پیروزی بگوید که در ثانیه‌های آخر بازی از دست رفت...

 

«علی عرب پور»(نفر دوم از سمت راست) در کنار تعدادی از اعضای کادر اتاق عمل بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد مقدس

*شما، کارشناس بیهوشی و عضو کادر اتاق عمل هستید اما در چند ماه گذشته، به‌عنوان یکی از اعضای کادر درمان کرونا فعالیت کرده‌اید. چطور شد کار و زندگی‌تان با این ویروس دردسرساز پیوند خورد؟

- اولین گزارش‌های مربوط به مشاهده بیماران مشکوک به کرونا در مشهد به حدود 7، 8 اسفند سال 98 برمی‌گردد و من از 2 هفته بعد از آن به کادر درمان کرونا ملحق شدم. ماجرا از آنجا شروع شد که همزمان با پذیرش بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان، یک دغدغه دیگر هم برای مدیریت و کادر درمان به وجود آمد و آن، احتمال تهدید سلامتی بیماران عادی مراجعه‌کننده به بیمارستان بود. با توجه به اینکه اتاق عمل بیمارستان امام رضا (ع) در مشهد، بزرگ‌ترین اتاق عمل شرق کشور محسوب می‌شود، روزانه با مراجعات بسیاری در این بخش مواجه هستیم و همین موضوع، نگرانی‌ها را افزایش می‌داد. اینطور بود که تا 15 اسفند، اتاق عمل بیمارستان نیمه‌تعطیل بود و از این تاریخ، این بخش با هدف حفظ سلامتی بیماران کاملاً تعطیل شد و بیمارستان 610 تختخوابی امام رضا (ع) به‌طورکلی به بیماران مبتلا به کرونا اختصاص داده‌شد.

20اسفند، اولین روزی که عرب پور با تیم نمونه گیری کرونا همراه شد

با توقف عمل‌های جراحی در بیمارستان، قرار شد کارکنان اتاق عمل به نیروهای بخش‌های دیگر کمک‌رسانی کنند. در همین زمان بود که اعلام شد به نیروهایی برای تیم نمونه‌گیری کرونا نیاز است. در شرایط عادی، قاعدتاً باید کارکنان آزمایشگاه و افرادی که تخصص و کارشان در این حوزه است، کار نمونه‌گیری را انجام دهند اما با شیوع سریع ویروس کرونا و افزایش مراجعات به بیمارستان، مقرر شد تیم جدیدی به‌طور اختصاصی برای این منظور تشکیل شود. در چنین شرایطی بود که من به‌اتفاق چند نفر از دوستان احساس تکلیف کردیم و برای عضویت در این تیم داوطلب شدیم. بعضی‌ها گفتند: دیوانه‌ای، کله‌ات بوی قرمه‌سبزی می‌دهد و... اما همانطور که پدرم در دوران دفاع مقدس احساس تکلیف کرد و به جبهه رفت، من هم با خودم گفتم: این هم یک‌جور دفاع از مردم کشورم است. اگر من نروم، ممکن است کار روی زمین بماند. خلاصه داوطلب شدیم اما 20 اسفند که در قالب یک تیم 6، 7 نفره کار نمونه‌گیری را شروع کردیم، هیچ‌کدام تصوری از سختی‌های این حوزه و تفاوت‌هایش با دیگر بخش‌های درگیر با کرونا نداشتیم.

 

تست کرونا؛ نمونه گیری از حلق و بینی

50 متر جلوتر از خط مقدم کجاست؟

*مگر بخش نمونه‌گیری چه تفاوت‌های خاصی با سایر بخش‌های مرتبط با درمان مبتلایان به ویروس کرونا دارد؟

- شعارمان شده‌بود؛ "نمونه‌گیرها 50 متر جلوتر از خط مقدم". برخلاف سایر اعضای کادر درمان که وقتی با بیمار مشکوک به کرونا مواجه می‌شوند، به او یادآوری می‌کنند ماسکش را بزند و مراقب انتقال ویروس باشد، ما اولین کاری که در مواجهه با بیمار انجام می‌دادیم، این بود که می‌گفتیم: "ماسکت را دربیاور!" چون برای نمونه‌گیری حلق و بینی، چاره‌ای جز این نبود. خب، این بیمار ممکن است در صورت ما سرفه یا عطسه کند، و با توجه به درد زیادی که در جریان نمونه‌گیری تحمل می‌کند، ناخودآگاه دست ما را بگیرد و... همه این‌ها، یعنی تهدید سلامت نمونه‌گیر. به همین دلیل بود که در ادامه با وجود تمام مراقبت‌ها، تست 2، 3 نفر از اعضای گروهمان مثبت شد. این درحالی است که در بعضی کشورها، شرایط بسیار ایمن و استانداردی برای کار نمونه‌گیری ایجاد شده است. بیمار و کارشناس نمونه‌گیری در دو فضای مجزا از هم قرار می‌گیرند و کار نمونه‌گیری در شرایطی انجام می‌شود که هیچ‌گونه تماسی میان آن‌ها ایجاد نمی‌شود و به‌این‌ترتیب سلامت هر دو تضمین می‌شود.

 

*تست استاندارد کرونا(نمونه گیری حلق و بینی) در کره جنوبی

از دیگر سختی‌های کار ما، حضور مداوم در سردخانه برای نمونه‌گیری از اجساد بیماران فوت‌شده بود. اوایل که با کمبود کیت نمونه‌گیری مواجه بودیم، ناچار فقط می‌توانستیم از بیماران بدحال و فوت‌شدگان نمونه بگیریم. روزهای بسیار سختی بود. اواخر اسفند و در اوج کرونا که تعداد فوتی‌ها بالا رفته‌بود، علاوه‌بر خستگی جسمی، فشار روحی شدیدی هم به ما وارد می‌شد. طوری شده‌بود که حتی موقع استراحت، خواب‌های بد می‌دیدیم و مدام از خواب می‌پریدیم. البته این بدحالی و افسردگی، میان تمام کادر درمان، مشترک بود. اینکه با تمام تلاش‌ها، در بسیاری از موارد هیچ کاری برای نجات بیماران از دستمان برنمی‌آمد، از همه بیشتر برایمان دردناک و آزاردهنده بود.

 

*ببینید: تست دردناک حلق و بینی از بیمار مشکوک به کرونا در بیمارستان امام رضا(ع)

اشتباه نکنید؛ تست کرونا آزمایش خون نیست!

*از درد شدیدی که بیمار در هنگام نمونه‌گیری کرونا متحمل می‌شود، گفتید. تا همین چند روز قبل که تصاویر و فیلم‌های مرتبط با این موضوع در فضای مجازی منتشر شد، شاید هیچ‌کس تصویر درستی از تست کرونا نداشت و چیزی شبیه آزمایش خون در ذهن همه بود. برایمان درباره این تست بیشتر بگویید.

- تست کرونا یا همان نمونه‌گیری حلق و بینی به‌طور مشخص برای تشخیص ابتلا به ویروس کرونا انجام می‌شود و در شرایط عادی چنین نمونه‌گیری در آزمایشگاه‌ها وجود ندارد. در این شیوه از نمونه‌گیری، ما در 2 مرحله با 2 گوش‌پاک‌کن بلند، از انتهای حلق و بینی بیمار نمونه‌گیری انجام می‌دهیم. وارد شدن این گوش‌پاک‌کن به عمق مجرای بینی و حلق، به‌طور طبیعی باعث تحریک این قسمت‌ها می‌شود و علاوه‌بر اینکه با درد زیادی همراه است، می‌تواند باعث ایجاد حالت تهوع هم بشود. در این شرایط، ما در نزدیک‌ترین حالت با بیمار قرار داریم و هر سرفه و عطسه ناگهانی او می‌تواند ما را در شرایط بسیار ناایمنی قرار دهد. یک‌بار موقع نمونه‌گیری، بیمار در صورت من سرفه شدیدی کرد. خدا را شکر شیلد داشتم وگرنه... ذرات منتشرشده از دهان بیمار آنقدر درشت بود که کاملاً روی شیلد من مشخص بود و در صورت تماس با صورتم، می‌توانست عواقب ناخوشایندی برایم داشته‌باشد.

واکنش‌های غیرارادی بیمار در جریان این نمونه‌گیری دردناک هم، مشکل دیگری است که وجود دارد. ما قبل از شروع کار، با بیمار صحبت می‌کنیم، شرایط را برایش توضیح می‌دهیم و می‌گوییم کاملاً مراقبش هستیم و از او هم می‌خواهیم تحمل کند و مراقب خودش و ما باشد. اما این نمونه‌گیری واقعاً سخت است. بیمار بر اثر درد، ناخودآگاه تلاش می‌کند دست ما را بگیرد یا گاهی بی‌اختیار ضربه‌ای می‌زند که باعث کنار رفتن شیلد از روی صورت ما می‌شود. واقعاً تا وقتی در این شرایط قرار نگرفته‌باشید، سختی این نمونه‌گیری را درک نمی‌کنید. من هم تا تجربه‌اش نکرده‌بودم، نمی‌دانستم...

 

تیم نمونه گیری بیمارستان امام رضا(ع)- علی عرب پور(نفر سوم از سمت راست)

موقع دادن تست کرونا، مُردم و زنده شدم!

*شما هم این تست را انجام داده‌اید؟ پس آن تماس‌های مداوم با بیماران، کار خودش را کرد و تست شما هم مثبت شد؟

- بله، من هم مجبور شدم تست بدهم. بی‌دلیل نیست کرونا معروف شده به "ویروس هزارچهره" چون مدام چهره عوض می‌کند. بیماران مبتلا به کرونا، هر روز با علائم جدید مراجعه می‌کردند؛ اوایل با تب و تنگی نفس، بعد با سرفه و بدن‌درد، یک روز حتی با سکسکه! و... نوبت به من که رسید، با توجه به علائم گوارشی شدیدی که داشتم، مشکوک به کرونا شدم. بنابراین در پایان اردیبهشت ماه و بعد از 2 ماه و 10 روز فعالیت در تیم نمونه‌گیری، تست حلق و بینی دادم. البته من در مرحله اول تست ندادم. فقط آزمایش خون و اسکن ریه را انجام دادم و باتوجه به اینکه مشکلی نبود، به مرخصی استعلاجی رفتم. اما در زمان بازگشت به کار، برای اطمینان تست حلق و بینی هم دادم و با منفی شدن آن، با خیال راحت به محل کارم برگشتم. شاید باور نکنید، با اینکه صدها بار این نمونه‌گیری را روی بیماران انجام داده‌بودم و نسبت به شرایطش آگاهی داشتم، اما تا همکارم این تست را برای خودم انجام دهد، از شدت درد مُردم و زنده شدم...!

 

28اسفند، حجم بالای اجساد کرونایی در سردخانه بیمارستان امام رضا(ع)

روزی که سردخانه جا نداشت...

*سخت‌ترین و تلخ‌ترین روزی که در این 2 ماه و چند روز تجربه کردید، چه روزی بود؟

- 28 اسفند. آن موقع تعداد زیادی از مردم هنوز عمق فاجعه کرونا را باور نکرده‌بودند و خریدهای دم عید و ترددهای غیراصولی‌شان در شهر همچنان به‌راه بود. ما هر روز صبح معمولاً کارمان را از سردخانه و با نمونه‌گیری از فوت‌شدگان شیفت قبل شروع می‌کردیم. آن روز وقتی وارد سردخانه شدیم، با صحنه عجیبی مواجه شدیم. همه‌جا پر از جسد بود؛ نه‌فقط در قفسه‌ها، بلکه کف سردخانه و روی برانکاردها هم جسد می‌دیدیم! شوکه شده‌بودیم و ترس به جانمان افتاده‌بود. هرطور بود، نمونه‌ها را از اجساد گرفتیم اما تا مدت‌ها اثر منفی حال و هوای آن روز بر روح و روانمان باقی ماند.

 

سفرهای تفریحی در روزهای کرونایی!

کرونا قوی‌تر نشده، ما بی‌خیال‌تر شده‌ایم!

*این روزها و با شروع موج دوم کرونا، آمار مبتلایان و فوت‌شدگان به سمتی می‌رود که احساس می‌کنیم بعد از 5 ماه دست‌وپنجه نرم‌کردن با این ویروس منحوس، به‌جای قوی‌تر و آماده‌تر شدن در برابر او انگار همچنان در مقابلش غافلگیر می‌شویم و او مدام چند قدم از ما جلوتر است. چرا موج دوم کرونا، ترسناک‌تر از موج اول به نظر می‌رسد؟

- کرونا ترسناک‌تر شده چون ما مراقبت‌هایمان کمتر شده. نگاه کنید؛ تا اواسط اردیبهشت که حساسیت‌ها و مراقبت‌هایمان بیشتر بود، قرنطینه شهرها تا حدی برقرار بود، بسیاری از ادارات تعطیل بود و اغلب مردم خود را ملزم می‌کردند نکات بهداشتی را مراعات کنند و جز در موارد ضروری از خانه خارج نشوند، دست برتر با ما بود و توانسته‌بودیم شرایط را کنترل کنیم. اما مثل همیشه، این بار هم دچار افراط و تفریط شدیم. از آن‌همه هشدار و آگاهی‌بخشی اولیه در رسانه ملی و...، رسیدیم به صحبت از کاهش آمار مبتلایان و کم و کمتر شدن هشدارها برای رعایت نکات بهداشتی و استفاده از ماسک و... در این میان، هیچ‌کس هم به تذکرهای کارشناسان توجه نکرد که درباره موج‌های بعدی کرونا هشدار می‌دادند. حتی بیمارستان ما که از 15 اسفند با تمام ظرفیت به بیماران مبتلا به کرونا اختصاص پیدا کرده‌بود، به‌دلیل کاهش مراجعات در روز 25 اردیبهشت کاملاً تخلیه و به‌اصطلاح پاکسازی شد، بیماران کرونا به اورژانس منتقل شدند و بیمارستان فعالیت‌های عادی‌اش را از سر گرفت.

خب، مردم هم از شست‌وشو و ضدعفونی‌کردن مداوم دست‌ها و وسایلشان و استفاده از ماسک و دستکش خسته شده‌بودند. از آن طرف، در خانه‌ماندن هم برای جامعه ایرانی که فصل بهار و تابستان همیشه وقت گشت و گذارشان بوده، خیلی سخت بود. خلاصه اینطور شد که مردم هم تا دیدند مسئولان، رسانه ملی و حتی بخش درمان به‌اصطلاح موضوع را شُل گرفته‌اند، آن‌ها هم کم‌کم حساسیت و ترسشان را نسبت به این ویروس از دست دادند. خیابان‌ها و مراکز خرید شلوغ شد، بعضی‌ها راهی مسافرت شدند، بعضی دیگر مراسم عروسی یا عزا برگزار کردند و رعایت پروتکل‌های بهداشتی را هم فراموش کردند. مراقبت‌های ما تمام شد اما کرونا، نه. به همین دلیل، یک وقت به خودمان آمدیم که دوباره مراجعات به بیمارستان‌ها زیاد شد و آمار مبتلایان و فوت‌شدگان اوج گرفت. البته مواردی مثل ابتلای کودکان به کرونا و کاهش متوسط سنی فوت‌شدگان در موج دوم هم در افزایش نگرانی و ترس نسبت به این ویروس ناشناخته و هزار چهره مؤثر بوده است.

 

استراحت نه چندان دلچسب علی عرب پور بعد از یک روز کاری سخت

از پیروزی تا شکست، فقط «یک گردنه» و «یک لحظه غفلت» فاصله است

*این تغییر سریع شرایط و از دست رفتن دستاوردهای چند ماه زحمت و تلاش دسته‌جمعی و اوج‌گیری دوباره آمار مبتلایان و فوتی‌ها، چه تاثیری بر روحیه شما کادر درمان داشته؟

- طبیعی است که همه خسته و افسرده‌اند. من 10 خرداد که از مرخصی استعلاجی برگشتم، با توجه به اینکه تیم نمونه‌گیری نیرو جایگزین کرده‌بود، به اتاق عمل برگشتم و تا اوایل تیرماه فعالیت عادی‌مان را داشتیم و عمل جراحی بیماران غیرکرونایی را انجام می‌دادیم. از هفته قبل اما با اوج‌گیری دوباره کرونا، همه‌چیز به هم ریخت. ما که در بیمارستان امام رضا (ع) به روزهای خوب با مراجعات روزانه حدود 20 نفر و بستری‌شدن نهایت 10 نفر رسیده‌بودیم، در تیرماه در تغییری عجیب دوباره با مراجعه روزانه 350 نفر و بستری‌شدن 50، 60 نفر مواجه شدیم. اینطور بود که کل بیمارستان 610 تختخوابی دوباره به بیماران مبتلا به کرونا اختصاص پیدا کرد.

خب به‌طور طبیعی انسان بعد از یک دوره زحمت و تلاش و کسب موفقیت، از بازگشت به نقطه اول حس ناخوشایندی پیدا می‌کند. می‌دانید الان حس بازیکنی را دارم که تیمش جلو بوده و تا برنده‌شدن فاصله‌ای نداشتند اما در ثانیه آخر یک گل خورده‌اند و بازی‌شان به وقت اضافه کشیده شده و با آن‌همه خستگی، دوباره روز از نو... یک‌جورهایی هم حس رزمنده‌ای را دارم که در یک‌قدمی پیروزی بوده اما از پشت به او خنجر زده‌اند. راستش را بگویم، این روزها زیاد به یاد جنگ "احد" می‌افتم... بدجوری افسرده شده‌ایم. اوج‌گرفتن دوباره کرونا به معنی برگشتن تمام سختی‌های آن 2، 3 ماه برای خودمان و خانواده‌هایمان است.

 

روزهای خوب کادر اتاق عمل بیمارستان امام رضا(ع)- لحظه تحویل سال نوروز1398

روز از نو، نگرانی از نو

*با این اوصاف، اتاق عمل بیمارستان امام رضا (ع) دوباره تعطیل شده؟

- بله. اتاق عمل 18 تختخوابی بیمارستان تعطیل شده. یک اتاق عمل 4 تختخوابی به ما داده‌اند و مقرر شده فقط عمل‌های جراحی بیماران مبتلا به کرونا را انجام دهیم. مثلاً چند روز قبل، عمل سزارین مادر بارداری را انجام دادیم که مبتلا به کرونا بود. تعطیلی دوباره اتاق عمل، خیلی تلخ بود. 4 ماه قبل، وقتی روز 10 اسفند خبر تعطیلی این بخش اعلام شد، کارکنان اتاق عمل که یک تیم منسجم 100، 150 نفری بودیم، همه عکس و استوری گذاشتند و با غصه نوشتند: "کرونا، بزرگ‌ترین اتاق عمل شرق کشور را تعطیل کرد".

با ناراحتی در بخش‌های دیگر پراکنده و مشغول خدمت شدیم. وقتی 10 خرداد به اتاق عمل برگشتیم، دوباره همه عکس گذاشتند و این بار با خوشحالی از عادی شدن شرایط نوشتند. اما به یک ماه هم نکشید که شادی جایش را به نگرانی داد. دوباره اتاق عمل تعطیل شد اما این بار شرایط سخت‌تر شده. طبق پیش‌بینی‌ها، شرایط بیمارستان تا 6 ماه آینده به همین منوال خواهد بود...

کادر اتاق عمل بیمارستان امام رضا(ع) با لباس های مخصوص در گرمای شدید و شرایط سخت در حال انجام عمل جراحی بیمار مبتلا به کرونا(تیرماه 1399)

در این میان بیمارانی که عمل‌های ضروری دارند، بیش از همه از تعطیلی این اتاق عمل به رنج و سختی می‌افتند. به‌طور مثال، یک بیمار داریم که در صف پیوند کلیه است. تا زمان انجام عمل پیوند، باید لوله‌هایی در کلیه او کار گذاشته شود. این بیمار هر ماه مراجعه می‌کرد و در اتاق عمل لوله‌های داخل کلیه‌اش را تعویض می‌کردند. با تعطیلی اتاق عمل بیمارستان امام رضا (ع)، او مستأصل مانده‌بود چه کند. بعد از بازگشایی اتاق عمل، دیدمش. خیلی خوشحال بود. می‌گفت: "نمی‌دانید در این مدت چقدر سختی کشیدم. سرگردان این بیمارستان و آن بیمارستان بودم تا این عمل را انجام دهم." این روزها وقتی می‌بینم مردم از یک کار ساده مثل ماسک زدن هم دریغ می‌کنند و باعث طولانی شدن دوره شیوع کرونا می‌شوند، به یاد آن بیمار کلیوی و دیگر بیمارانی می‌افتم که عمل جراحی ضروری دارند و حداقل تا 6 ماه دیگر هم باید این شرایط سخت را تحمل کنند.

 

وقتی آب‌خوردن برای کادر درمانی، آرزو می‌شود!

*از بازگشت شرایط سخت برای کادر درمانی همزمان با اوج‌گرفتن کرونا گفتید. اتفاق عجیبی که شاهدش هستیم، این است که انگار بعضی از افراد جامعه دیگر حتی نسبت به زحمات، فداکاری‌ها و سختی‌های کادر درمان هم بی‌توجه و بی‌حس شده‌اند. بد نیست به بهانه یادآوری برای این افراد، کمی از شرایط سخت آن روزها در 50 متر جلوتر از خط مقدم بگویید.

- یکی از مهم‌ترین مشکلات ما، لباسی بود که باید هر روز می‌پوشیدیم، همان لباسی که بعضی‌ها آن را برای ما امتیاز می‌دانند. شنیدم یکی از کارمندان عزیز گفته‌بود: "خوش به حال کادر درمانی. حداقل یک لباس محافظ دارند. ما در مقابل مراجعه‌کنندگان اداره، هیچ وسیله محافظتی نداریم." در درجه اول باید بگویم این لباس‌ها اصلاً لباس مخصوص کرونا نیست. بعد از شیوع ابولا، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که لباس یکپارچه برای محافظت از کادر درمان، مناسب‌تر است. با شیوع ویروس کرونا، در ایران هم شروع کردند به تولید این نوع لباس. البته اغلب این لباس‌ها از استاندارد لازم برخوردار نیست چون با توجه به شرایط خاصی که داشتیم، در هر کارگاهی و حتی در خانه‌ها اقدام به دوخت این لباس‌ها شد. و خب وقتی لباس استاندارد و سایز نباشد یعنی یا خیلی گشاد باشد یا خیلی تنگ، حرکت و فعالیت را برای کادر درمانی سخت می‌کند.

از این بدتر، نفوذناپذیری این لباس‌ها بود طوری که آنقدر عرق می‌کردیم که در یک ساعت، یک لیتر از آب بدنمان را از دست می‌دادیم. از آن طرف، امکان خوردن آب هم نداشتیم چون نگران بودیم اگر ماسک و شیلد را کنار بزنیم و در آن محیط آلوده آب بخوریم، ویروس به بدنمان منتقل شود. ضمن اینکه آب خوردن باعث می‌شود نیاز به استفاده از سرویس بهداشتی پیدا کنیم درحالی‌که ما با آن لباس‌ها اصلاً امکان استفاده از سرویس بهداشتی را نداشتیم! وضعیت غذا خوردنمان هم به همین شکل بود. به مسئول مربوطه می‌گفتیم: هر روز یک "کیت حفاظت فردی"(شامل لباس یکپارچه، ماسک و شیلد) اضافی به ما بدهید تا موقع ناهار، نماز، آب خوردن و استفاده از سرویس بهداشتی، بتوانیم کیت قبلی را تعویض کنیم. اما پاسخشان این بود که با کمبود کیت حفاظت فردی مواجهیم. به‌این‌ترتیب، اغلب اوقات در یک شیفت 12 ساعته، نه امکان خوردن آب و غذا داشتیم و نه حتی امکان استفاده از سرویس بهداشتی!

 

برای حفظ لبخندت، خطر کردم، خطر کردم...

نگذار اطلاعات این فلش منتشر شود

*و با توجه به سختی‌هایی که از سر گذرانده‌اید، حتماً مواجهه با افرادی که نکات بهداشتی را مراعات نمی‌کنند، ماسک نمی‌زنند و به شیوع کرونا کمک می‌کنند، برایتان ناراحت‌کننده است.

- دقیقاً همینطور است. تا به بعضی از این افراد می‌گویم: چرا ماسک نمی‌زنی؟ در جواب می‌گویند: "من که علائم ویروس کرونا را ندارم." می‌گویم: اما شاید ویروس در بدنت باشد و بدون اینکه بدانی و بخواهی، ناقل باشی. برایشان توضیح می‌دهم که ویروس، شبیه فلش است. فلش تا وقتی روی زمین یا گوشه‌ای افتاده باشد، هیچ اثر و کارآیی ندارد. اما وقتی به یک سیستم وصل شود، کار انتقال اطلاعات را انجام می‌دهد. ویروس هم تا در هوا و محیط است، بی‌اثر است. اما وقتی وارد بدن انسان می‌شود، شبیه فلشی که به سیستم وصل شده‌باشد، شروع می‌کند به انتشار. دیگر حتی تنفس معمولی، سرفه و عطسه هم می‌تواند باعث انتقال ویروس به افراد دیگر شود. بنابراین، وقتی نمی‌دانیم ناقل هستیم یا نه، عاقلانه‌ترین و آسان‌ترین کار این است که از ماسک استفاده کنیم تا ناخواسته باعث آلوده‌شدن دیگران نشویم.

علاوه‌بر افراد فراری از ماسک، آن‌هایی که در این شرایط حتی حاضر نیستند از مسافرت و مهمانی و جشن صرفنظر کنند هم ضربه سختی به سلامت جامعه می‌زنند. من اگر در میان اطرافیانم چنین مواردی را ببینم، بدون رودربایستی به آن‌ها تذکر می‌دهم.

*یک مورد به‌صورت مصداقی برایمان بگویید.

- چند روز قبل یکی از دوستان استوری گذاشته‌بود: "با جمعی از رفقا در باغ". برایش پیام ارسال کردم و نوشتم: مراقب کرونا باشید. انگار به شوخی گرفته‌بود که در جواب نوشت: "مراقب خودمان باشیم یا مراقب کرونا؟" با جدیت نوشتم: در مقابل کرونا مراقب خودتان باشید. واقعاً دیدن این مسائل، باعث می‌شود خستگی به تن ما بماند. این افراد با بی‌مسئولیتی، هر روز پی گردش و تفریح و مسافرت‌اند درحالی‌که ما در بیمارستان و خانواده‌هایمان در خانه حبس هستیم. من از دی ماه پارسال، پدر و مادرم را که ساکن بیرجند هستند، ندیده‌ام. دلمان را به عید خوش کرده‌بودیم که می‌رویم و دیداری تازه می‌کنیم اما کرونا نگذاشت. امیدوارم با کمک رسانه‌ها، جامعه به سمت آگاهی برود و دیگر شاهد چنین مسائلی نباشیم

.

چهره های خسته تیم نمونه گیری از پشت ماسک و شیلد هم قابل تشخیص است

مرگ مفت، خیلی غم‌انگیز است

*خود شما اگر با بیماری مواجه شوید که به دلیل مسافرت، عروسی رفتن و این قبیل کارهای غیرضروری به کرونا مبتلا شده‌باشد، چه واکنشی خواهید داشت؟

- به‌طورکلی و در غیر از ایام کرونا هم تحمل این مسائل برایم سخت بود؛ مثلاً اینکه فردی به‌دلیل سهل‌انگاری تصادف کند و متحمل صدمات جسمی شدید شود. دیدن این مسائل، خیلی کادر درمان را اذیت می‌کند. نه به این خاطر که کارشان اضافه می‌شود. اینکه وظیفه آن‌هاست. اما آسیب‌هایی که با کمی آگاهی و به کار گرفتن فکر و عقل می‌شود جلوی آن را گرفت، خیلی ناراحت‌کننده است. فروردین ماه که در اوج دوره اول کرونا بودیم، یک روز 16، 17 جوان رشید قوی هیکل را با حال وخیم از مناطق اطراف مشهد به بیمارستان آوردند. مشکلشان چه بوده باشد، خوب است؟ مثل خیلی از افراد ناآگاه، الکل مصرف کرده‌بودند. حالا آمده‌بودند و اضافه شده‌بودند به بیماران کرونایی ما. و بدتر از همه اینکه، تخت به تخت، فوت می‌کردند و از دست هیچ‌کس کاری برنمی‌آمد. آن روز برای همکاران من در کادر درمان، خیلی روز بد و غم‌انگیزی بود چون مُفت مردن، مرگ دردناک‌تری است. مبتلا شدن افراد به کرونا به خاطر شرکت در مراسم عروسی یا رفتن به مسافرت هم مثل همین است.

 

ترس، رفع می‌شود اما آگاهی، ماندگار است

*بعضی‌ها معتقدند ما از ابتدای شیوع کرونا در کشور، چهره واقعی کرونا و بلایی که بر سر انسان می‌آورد را به مردم نشان ندادیم و به‌اندازه کافی آن‌ها را از این ویروس موذی نترساندیم. به همین دلیل حالا هرچه تلاش می‌کنیم، آن را جدی نمی‌گیرند. با این تحلیل موافقید؟

- من با ترساندن موافق نیستم بلکه با آگاهی‌دادن، موافقم. و مشکل بزرگ ما در ایران این است که آگاهی‌های عمومی درباره مسائل مهم و اساسی، بسیار ضعیف است و مردم ما اغلب با شنیده‌هایشان زندگی می‌کنند. درباره کرونا هم مردم را آگاه نکردیم. به روش افراط و تفریط همیشگی، یک دوره از کرونا هیولا ساختیم، آنقدر که استرس به جان خیلی‌ها افتاد و زندگی‌شان مختل شد و دوره بعد آنقدر شل گرفتیم که حالا از بزرگ و کوچک می‌گویند: "کرونا کجا بود؟" ما باید شیوه تعادل را پیش بگیریم و واقعیت کرونا را با شیوه درست به مردم بگوییم. کافی است صفر تا 100 شرایط یک بیمار مبتلا به کرونا را برای مردم تشریح کنیم. همین نشان دادن تست حلق و بینی و درد و رنجی که بیمار در جریان آن متحمل می‌شود، می‌تواند ذهن خیلی‌ها را باز کند. حالا فکر کنید اگر همان اوایل اسفند این موضوع را به مردم نشان داده‌بودیم، تا چه حد می‌توانست بازدارنده باشد؟

شاید باور نکنید اما خودم شخصاً به 10 مستندساز پیام دادم و پیشنهاد کردم بیایند برای آگاهی جامعه مستندی تهیه کنند با موضوع "یک روز با تیم نمونه‌گیری". از اول شیفت، نحوه لباس پوشیدن و آماده‌شدن اعضای گروه را نشان دهند و کل روز همراه ما باشند. همین که مردم، تماس نزدیک این نیروها با بیماران، عذاب کشیدن آن‌ها در آن لباس در هوای گرم و محرومیتشان از آب و غذا خوردن را ببینند، هم با سختی کار کادر درمان آشنا می‌شوند، هم رنج بیمار موقع نمونه‌گیری را می‌بینند و بیشتر نسبت به کرونا آگاه می‌شوند و هم اینکه با توانایی‌های حوزه بهداشت و درمان کشور در مقابله با این ویروس آشنا می‌شوند. آنچه در 4 ماه اسفند تا خرداد در این زمینه کسب کردیم، اصلاً دستاورد کمی نبود. ما در همین بیمارستان امام رضا (ع) توانستیم 600 بیمار را مدیریت کنیم و به لطف خدا به 10، 20 بیمار برسانیم. نشان دادن این موفقیت‌ها به مردم حتماً می‌توانست تأثیر خوبی داشته باشد. حتی همین حالا هم دوستان مستندساز می‌توانند بیایند و این مسائل را به تصویر بکشند. قطعاً آگاهی‌بخشی چنین مستندهایی خیلی بیشتر از تهیه گزارش از غسالخانه و قبرستان است. گزارش از مرگ و میر کرونا، می‌شود "ترساندن". و وقتی آگاهی نباشد، ترس فقط یک حس لحظه‌ای خواهد بود و خیلی زود از بین خواهد رفت.

 

کرونا را مهمان دائمی بدانیم!

*حالا در این نقطه، برای کم کردن سرعت شیوع ویروس کرونا چه باید بکنیم؟

- در یک جمله کوتاه، همه جامعه باید دستورالعمل‌های بهداشتی مثل استفاده از ماسک را رعایت کنند. در کنارش باید این آگاهی را به مردم بدهیم که قرار نیست کرونا در یک بازه زمانی کوتاه تمام شود. 2، 3 ماه قبل، پخش یک فیلم با عنوان جشن پایان کرونا در چین، این تلقی اشتباه را گسترش داد که ما هم به همین ترتیب، یک قله را می‌رویم بالا، ابتلا به کرونا اوج می‌گیرد و تمام. درحالی‌که بسته به میزان مراقبت‌های ما، این بیماری ممکن است چند قله داشته‌باشد. همچنان که چین دوباره همین اواخر با موج سنگینی از شیوع کرونا مواجه شده است. بنابراین باید مردم را آگاه کنیم که شاید تا یک سال دیگر با این ویروس درگیر باشیم. حتی بالاتر از این، باید به مردم آگاهی بدهیم حتی اگر روزی کرونا تمام شود، باید عادات خوبی مثل شست‌وشوی مداوم دست و بهداشت فردی را همچنان و برای همیشه حفظ کنیم تا در مقابل بیماری‌های دیگر هم مصون بمانیم.

در درجه بعد، باید ابعاد واقعی آسیب‌های این ویروس در بدن انسان را برای مردم تشریح کنیم. یک مشکل بزرگ این است که خیلی‌ها تصور می‌کنند هرکس به کرونا مبتلا شود، 2 هفته سختی می‌کشد و بعد خوب می‌شود. درحالی‌که باید بدانند این ویروس، چند عارضه جدی در بدن باقی می‌گذارد. اول اینکه ریه بیمار دیگر مثل ریه یک فرد سالم نخواهد شد و در سنین بالاتر که مقاومت بدن کمتر می‌شود، برایش مشکل‌ساز خواهد شد. دوم اینکه، سیستم ایمنی بدن را تضعیف می‌کند؛ مثل ایدز. اگر بخواهیم تصویرسازی کنیم، اینطور می‌شود که کرونا می‌آید گروهی از سربازان ایمنی بدن را به‌عنوان قشر هدف، علامت‌دار می‌کند. بعد از آن، باقی سربازان ایمنی بدن به اشتباه می‌افتند و آن سربازان علامت‌گذاری‌شده را به‌عنوان دشمن از بین می‌برند. به‌این‌ترتیب بدن، خودش دست به نابودی خودش می‌زند. در چنین شرایطی در سنین بالاتر، ممکن است فرد با یک عفونت ساده ناشی از سرماخوردگی، از پا بیفتد. اختلال در سیستم عصبی هم از دیگر عوارض ویروس کروناست.

از آن طرف، دولت هم باید اقدامات موثری انجام دهد مثلاً سخت‌گیری درباره مشاغل پرخطر را دوباره اجرا و آن‌ها را برای مدت مناسبی تعطیل کند. قرنطینه شهرها، کار بسیار موثری بود. همین مشهد خودمان بعد از لغو قرنطینه، پر از مسافر شد؛ با اینکه حرم رضوی بسته بود. در کنار تمام این اقدامات، ما برای تشویق مردم به رعایت دستورالعمل‌هایی مثل ماسک زدن، نیاز به الگوسازی مناسب هم داریم.

 

الگوسازی، حلقه گمشده زنجیره مقابله با کرونا

*برای الگوسازی، به کارهای عجیب و غریب هم نیاز نیست. درست است؟

- بله. همین که رهبر انقلاب چند روز قبل از بی‌توجهی بعضی مسئولان نسبت به استفاده از ماسک، گله کردند و تاکید کردند که اگر 2، 3 نفر در اطرافشان باشند، خودشان حتماً ماسک می‌زنند، توجه خیلی‌ها را جلب کرد. همین نگاه و تذکر، یک‌جور فرهنگ‌سازی است. پیرو آن سخنان، انتشار عکس رهبری در فضای مجازی درحالی‌که ماسک زده‌بودند، یک الگوسازی خوب بود که تاثیرگذاری عمیقی هم در جامعه داشت.

به همین ترتیب، در برنامه‌های تلویزیونی هم می‌توان الگوسازی کرد. البته نه با این شیوه‌های نیم‌بند استفاده از ماسک! که الان می‌بینیم. همه مجریان و مهمانان ماسک دارند اما ماسک همه‌شان روی چانه‌شان است! فایده چنین ماسک‌زدنی چیست؟ این افراد باید با شیوه صحیح ماسک بزنند تا الگویی برای مردم باشد. حتی گویندگان خبر هم باید ماسک بزنند. می‌گویند کشورهای دیگر هم چنین کاری نمی‌کنند. خب، نکنند. مگر اشکال دارد ما اولین باشیم؟... درست است؛ پایه‌ریزی یک ساختار درست، کار سخت و زمان‌بری است. اما اگر الان به این سمت برویم و برای ساختن یک ساختار اصولی صبوری کنیم، در آینده مقابله با هر شرایط سخت دیگری هم برایمان آسان خواهد بود.

 

شرایط بحرانی تمام شد، وعده‌ها هم فراموش شد

*بعد از این بحث مفصل، بی‌مناسبت نیست کمی هم از مشکلات، گلایه‌ها و درخواست‌های کادر درمان کرونا برایمان بگویید که در 5 ماه گذشته بدون چشمداشت در خط مقدم کرونا جانفشانی کردند.

- قاعدتاً برای کسی که جانش را برمی‌دارد و به خط مقدم مقابله با چنین ویروس خطرناک و ناشناخته‌ای می‌رود، مواردی از قبیل چشمداشت مالی، اصلاً مطرح نیست. به طور مثال خود من، بعد از پایان دانشگاه مشغول گذراندن دوران طرحم در بیمارستان بودم. یعنی بدون استخدام و بدون اینکه دولت هیچ‌گونه تعهدی نسبت به من داشته‌باشد، برای کار سخت و خطرناک نمونه‌گیری از بیماران مشکوک به کرونا داوطلب شدم. بنابراین ما چشمداشتی نداشتیم اما بنابر وعده‌هایی که مسئولان به ما دادند، انتظارات و خواسته‌ها و البته گلایه‌هایی داریم. در اوج دوران کرونا، مسئولان به ما گفتند به پاس زحماتی که دارید متحمل می‌شوید، استخدام خواهید شد. اما از آن شرایط بحرانی که عبور کردیم، انگار این وعده را فراموش کردند تا حدی که وقتی پیش یکی از مسئولان بیمارستان رفتم و گفتم: ماسک‌هایی که به ما می‌دهید، همان ماسکی است که در دست مردم عادی است. طبیعتاً چنین ماسکی برای ما در تیم نمونه‌گیری، مناسب نیست. ایشان در جواب گفت: "تو اگر نمی‌خواهی کار کنی، نیرو زیاد داریم!" این مثل آن است که به رزمنده‌ای که دارد در خط مقدم می‌جنگد و آمده از فرمانده طلب کلاه محافظ می‌کند، بگویند: نمی‌خواهی بجنگی، رزمنده زیاد است!

علاوه‌براین، درخواست ما این بود که تعداد اعضای تیم نمونه‌گیری را افزایش بدهند تا کارمان سبک‌تر شود. ما مدام باید 6 طبقه ساختمان را دور می‌زدیم تا برویم از بیمار جدید نمونه بگیریم. آنقدر کارمان سنگین بود که من یک ماه 155 ساعت اضافه‌کار داشتم. اما مدیر محترم مربوطه در جواب این درخواست، گفت: "شما که کاری نمی‌کنید. یک گوش‌پاک‌کن در حلق و بینی بیمار می‌کنید دیگر!" این جمله را به ما گفت که در خطرناک‌ترین حالت نسبت به بیمار مشکوک به کرونا کار می‌کردیم و هر لحظه احتمال ابتلای خودمان هم وجود داشت و چند نفر از اعضای تیممان هم در نهایت مبتلا شدند. باور کنید ما چنین حرفی را از هیچ‌کس دیگر نشنیدیم. حتی همراهان بیمار که از دور ما را می‌دیدند و در جریان کارمان قرار می‌گرفتند، به هر شیوه‌ای که می‌توانستند حتی با یک "دمتون گرم" ساده، محبت و قدرشناسی‌شان را به ما منتقل می‌کردند اما مدیری که کاملاً از سختی کار ما مطلع بود، اینطور مزد زحماتمان را داد.

*ماجرای واریز نشدن حق‌الزحمه کرونا، چه بود؟ آیا واقعیت داشت؟

- بله. از ابتدا گفته‌شد قرار است مبلغی به‌عنوان حق‌الزحمه کرونا برای کادر درمانی واریز شود اما این مبلغ فقط در ماه اسفند به حساب ما واریز شد. البته اخیراً اعلام شده قرار است حق‌الزحمه فروردین و اردیبهشت به‌زودی پرداخت شود! علاوه‌براین، پرداخت اضافه‌کاری‌های ما هم با مشکل مواجه شده. مدتی قبل از طرف سازمان برنامه و بودجه اعلام شد چون حقوق‌ها در سال جدید افزایش پیدا کرده، دیگر امکان پرداخت اضافه‌کار وجود ندارد. خود من، اضافه‌کار اردیبهشت را 10 تیر دریافت کردم. این موارد و مسائل دیگری از این قبیل، عرصه را بر کادر درمان که چند ماه در اوج شیوع کرونا با تمام وجود در خدمت بیماران و سلامت جامعه بودند، تنگ کرده و باعث ناراحتی، گلایه‌مندی و اعتراض آن‌ها شده و روی روحیه‌شان تأثیر منفی گذاشته است.

اشتباه نشود؛ دغدغه ما فقط موضوع مالی نیست. اصلاً کل مبلغ حق‌الزحمه کرونا چیزی نیست که بخواهد برای ما دغدغه باشد. موضوع اصلی این است که زحمات فداکارانه کادر درمانی دیده نمی‌شود و متناسب با جانفشانی‌های این قشر، عدالت درمورد آن‌ها رعایت نمی‌شود.

 

تیم نمونه گیری و بهداشت بیمارستان امام رضا(ع) در مشهد مقدس

*... و صحبت پایانی؟

باید از خانواده‌های کادر درمانی به‌ویژه همسران محترم نیروهای خط مقدم مقابله با کرونا تقدیر ویژه کنیم. همسران ما پابه‌پای ما سختی کشیدند و صبوری کردند و به ما روحیه و انگیزه دادند. وقتی ماجرای کرونا شروع شد، من یک دختر حدود 8 ماهه داشتم. وقتی در آن روزهای سخت با روحیه صدمه‌دیده از مواجهه مداوم با اجساد فوت‌شدگان کرونا به خانه برمی‌گشتم و حتی خواب آرام نداشتم، همسرم در آن شرایط هم به من آرامش می‌داد و هم از دخترمان مراقبت می‌کرد. نگرانی‌ها و سختی‌ها بابت ضدعفونی‌کردن‌های شدید و دائمی لباس‌ها و خانه هم، دردسر دیگر ما بود. خلاصه در آن روزها خانه‌های ما هم خط مقدم بود.

علاوه‌بر این، لازم می‌دانم از همسایه‌هایمان هم تشکر کنم. بعد از اطلاع‌رسانی من به تمام ساکنان ساختمان درباره شرایط کاری‌ام در آن ایام، این عزیزان علاوه‌بر مراعات دقیق‌تر مسائل بهداشتی در فضاهای عمومی ساختمان، محبت زیادی هم نسبت به من داشتند. برایم پیام‌های محبت‌آمیز می‌فرستادند، تشکر می‌کردند، با دعاهای خیرشان به من روحیه می‌دادند و... از همه این عزیزان متشکرم.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول