به گزارش گروه سایر رسانه های خبرگزاری فارس، مصاحبهای از غلامحسین کرباسچی، رئیس شورای مرکزی کارگزاران در روزنامه فرهیختگان منتشر شد بخش هایی از آن در ادامه آمده است.
او در پاسخ به این سوال که ممکن است اصلاحطلبان در انتخابات ۱۴۰۰ از آقای علی لاریجانی یا علی مطهری و… هم حمایت کنند؟ گفت: من فکر میکنم باید از هر کسی که در جهت توسعه توانایی بیشتری دارد، کمک گرفت.
همچنین گفت: درباره بقیه بزرگان هم همینطور است. حتی دیگر کسانی که شاید برای ما کاریزما بوده و شخصیت مورد علاقه ما باشند. مثلا اینکه آقای دکتر عارف یک وقتی نامزد ریاستجمهوری شدند و اصلاحطلبان به هر دلیلی دنبال آقای روحانی رفتند نباید باعث این شود که بخواهیم جبران کنیم و بگوییم که او حتما رییس شورایعالی باشد. آقای عارف اگر میتواند در شورایعالی اصلاحات، فراکسیون امید یا هر جایی نقش برجسته ایفا کند باید از او حمایت کنیم اما اگر در عمل دیدیم که شخصیت اجرایی با توانایی برقرار کردن یک سازوکار فعال را ندارد باید تعارف را کنار بگذاریم.
او در جواب این سوال که آیا منظورتان آقای خاتمی است؟ گفت: حالا آقای خاتمی یا هر کدام از رفقا. اگر به خاطر شخصیتهای بزرگوار و خصلتهای قابل تحسینی که دارند، به خاطر اینکه نمیتوانند به هیچکسی نه بگویند و… نباید تعارف داشته باشیم. ما باید به فکر مجموعه کشور، مردم و نظام باشیم. ما به همه شخصیتها احترام گذاشته و دستشان را میبوسیم اما در عرصه سیاست به این شکل نمیتوان پیش رفت.
به نظر من بحث سرمایه اجتماعی جدای از موضوع سازوکار نیست. اصلاحطلب و اصولگرا ندارد؛ وقتی سازوکار ناکارآمد باشد و یک سری افراد ناکارآمد در آن حضور داشته و هیچ کاری نکنند، سرمایه اجتماعی از دست میرود. یک مجموعه سیاسی وقتی که حرکتی از خود نشان داده و کاری کند سرمایه اجتماعی هم کسب میکند اما وقتی که خاصیت نداشته باشد، سرمایه اجتماعی خود را از دست میدهد بنابراین این دو بحث از هم جدا نیست.
او گفت: بازگرداندن امید و اعتماد خیلی کار سختی است. وقتی یک جامعه امیدوار با آن شور وحرارت میآید و با استقبال خود در انتخاباتهای ۹۲، ۹۴ و ۹۶ پای کار اصلاحطلبان میایستند و بعد مجموعه دولت، مجلس، شورای شهر و همه مجموعه نیروهای اصلاحطلب و معتدل کاری میکنند که آنها ناامید شوند؛ بازیابی سرمایه اجتماعی کار سادهای نیست که گمان کنیم با دوتا شعار و چهارتا مصاحبه و… میتوان امید را به مردم برگرداند.
بازگشت امید با حرکتهای سریع ممکن نیست. ضمن اینکه مردم هم نیروهای سیاسی را تجربه میکنند. باید تجربه کرد و دید که نتیجه عملکرد نیروهایی که در مجلس روی کار آمده و احیاناً در دولت آینده روی کار میآیند، چیست. بعد از آن است که میتوان در این باره صحبت کرد. به نظر من نیروهای سیاسی و اصلاحطلب اکنون باید بیشتر به ارزیابی خود، ارزیابی گذشته خود و نیروهای فعال خود بپردازند و بعد از آن میتوانند به جامعه برگردند.
فکر نمیکنم که با یک استعفا و بیانیه یا یک مصاحبه بتوان کاری کرد. این قضایا خیلی ساده نیست. بارها گفتهام که اصلاحطلبان باید اول بگویند که تعریف اصلاحطلبی چیست؟ کجا را میخواهند درست کنند؟ بناست از چه مسیری عبور کنند؟ فاصله اصلاحطلبی با دیگر تحولخواهان چقدر است؟ وضعیت جامعه و توقعات مردم به خصوص نسل جدید که به تدریج کل نیروهای فعال سیاسی جامعه را پوشش میدهند چیست؟
بالاخره یک پوستاندازی انجام میشود و همه نیروهای گذشته حذف میشوند. حالا یا حذف فیزیکی یا اینکه حذف سیاسی. یک نسل جدید و آدمهای جدید در کار هستند. این یعنی اصلاحطلبان نیاز دارند که در فضای جدید یک بازنگری در اصل مساله انجام دهند.
او در جواب این سوال که واقعا اصل مساله برای اصلاحطلبان چیست؟ گفت: از نظر من هر مجموعه سیاسی اگر حرفهای بیمحتوا و سیاسی بزند، کمکی به اصلاح مسائل مملکت نمیکند. فرقی هم ندارد؛ چه رسایی از آن طرف و چه آقای تاجزاده و دیگران از این طرف. این رویه فقط یک جنگ «حیدری، نعمتی» را تشدید میکند. این نیز نه به نفع اصلاح امور کشور است و نه به نفع و مورد توقع مردم. این خستگی سیاسی که در روحیه جامعه احساس میشود، ناشی از همین رویکرد است.
از نظر من باید به سازندگی و توسعه کشور و حل مسائل زندگی مردم منهای شعار پرداخته شود و در این راستا با هر کسی که در مسیر توسعه کشور است هماهنگ شد. هر فردی که از مسیر توسعه کشور، نجات از ورشکستگی، نجات مردم از گرفتاریها و… جدا باشد، از مجموعه اصلاحات نیست.
دولت آقای روحانی بسیاری از ابعاد، چه در عمل چه در حرف و چه برنامهریزی، بسیار مثبت عمل کرده اما در عین حال ناتوانیهایی هم داشته است. ما باید خیلی عاقلانه و عادلانه پای این ناتوانیهایی بایستیم و بگوییم که ما دولتی را آوردیم و افراد متخصصی هم در آن بودند اما ناتوانیهایی داشته است. این ناتوانیها نیز بیشتر به اشخاص برمیگردد، افراد سالخورده که بالاخره بعد از ۶۰، ۶۵ سالگی اراده فعالیت جدی ندارند یا آن جوانگرایی که باید در سطوح عالی میشد، نشد.
همچنین برخوردهای توسعهگرا که باید در همه سطوح مدیریتی میشد، نشد. ما بارها گفتهایم و نقد کردیم. این درست نیست که در مدیریت استانی فردی را قرار دهیم که بیطرف باشد. این اصلا درست نیست که عدهای زحمت بکشند و دولتی پیروز شود اما بعد افراد بیطرف را منصوب کند. روشن است که مخالفان با او همراهی نمیکنند و موافقان هم که دلسرد میشوند. این اتفاق افتاد و ما باید نارساییها را بپذیریم. ما گامهایی را در سالهای ۹۲ و ۹۶ برداشتیم که دستاوردها و نواقص و اشکالات آن مشخص است. مردم هم میفهمند و بر اساس آن رای میدهند.
او در پاسخ به این که برخی از سیاسیون در این جریان اصرار دارند این بار کاندیدای اجارهای نخواهیم داشت گفت: اینها که همه حرفهای شعاری است. باید ببینیم چه کسی در صحنه سیاست ایران است. سیاست عرصه عملکرد ایدهآلهای ناممکن نیست. برای انتخاب فلان نماینده مجلس که نباید بحثهایی از جنس منتسکیو و کتاب روحالقوانین کرد. دو نفر در یک شهری به عنوان کاندیدا هستند و ممکن است سازوکار هم دچار مشکل باشد اما بالاخره همین سازوکار باید ببیند که کدام یک از این دو نفر به درد اداره کشور میخورد.
اینکه کاندیدای اجارهای نداریم حرف معقولی نیست. همه از این کشور هستند، اختلافنظر سیاسی داریم اما باید دید که در پیشبرد مسائل کشور کدام یک از این نیروها میتوانند مفیدتر باشند و بهتر عمل کنند. باید دید کدام نیروها میتوانند هماهنگی بهتری را با سایر نیروهای کشور ایجاد کنند.
به نظر من این اصولگرایی و اصلاحطلبی و… پوستههای سیاسی است و تعریف دقیقی هم ندارد. مثلا آقای مطهری اصولگرا نیست اما فلان نماینده که پروندههایش رو میشود هم به صرف قرارگیری در آن طایفه اصولگراست؟! کدام اصول است که مطهری به او پایبند نیست و دیگری پایبند است؟! من اصلا به این نوع تقسیمبندی ایراد میگیرم. من میگویم کسانی که به فکر توسعه کشور، حل مشکلات اقتصادی، مشکلات روابط خارجی و نجات کشور از بحران هستند باید تقویت شوند. اصلاحطلبی هم یعنی اصلاح مشکلات کشور. اصلاحطلبی محیط آکادمیک نیست که بخواهیم حرفهای تئوریک بزنیم. این حرفها را در دانشگاه و مجلات و روزنامهها میتوان گفت اما در صحنه سیاسی کشور، جایی برای تئوریپردازی سیاسی نیست.
انتهای پیام/