مجله فارس پلاس؛ عطیه اکبری: اشتباه به عرضتان میرسانند اگر میگویند فقط بسیجیها و دانشآموزان مدارس به راهپیمایی 13 آبان میآیند. این کاسب پارچه فروش یکی از مصادیق بطلان این ادعا است؛ با دستمال گردن و ریش پروفسوری و دوچرخه در جمع راهپیمایان 13 آبان حاضر شده است، یک لباس بلند سفید هم تنش است و از سر تا پای لباس را با شعار «مرگ بر آمریکا» و «مرگ بر آل سعود» و انواع رجزخوانیها پر کرده است.
وصیت من؛ تشییع جنازه در مسیر راهپیمایی
نامش «رضا زمردیان» است و 70 سال دارد. با این سن و سال و این ظاهر متفاوت توجه عکاسهای رسانه های آنور آبی را هم جلب میکند. میپرسیم قصه این حضور متفاوت در راهپیمایی چیست؟ میگوید:« این لباس، مخصوص راهپیماییهای من است. روز قدس، 9 دی، 22 بهمن و هر جا که نیاز به تجدید بیعت و اعلام انزجار از آمریکا و ایادیاش باشد، این لباس را تنم میکنم و به راهمپیمایی میروم. همه شعارهایش را هم خودم انتخاب کردهام و روی لباس نوشتم. خطاب شعارهای من هم فقط آمریکا و اسراییل و عربستان نیست، کشورهای اروپایی از جمله انگلیس و فرانسه را هم در شعارهایم مورد خطاب قرار دادهام. چون اینها هم در نامردی از آمریکا هیچ کم ندارند. امروز هم خودم را به راهپیمایی 13 آبان رساندم تا در کنار نوجوانان دستانم را گره کنم و با صدای بلند شعار «مرگ بر آمریکا» را سر دهم.»
این پیرمرد کاسب سمبل انرژی است و میگوید:«در 65 سالگی ورشکست شدم و همه سرمایهام به باد رفت؛ اما دوباره از نو شروع کردم.» عمر حضورش در راهپیماییها به اندازه عمر انقلاب است و میگوید:«به فرزندانم وصیت کردهام اگر زمان مرگم به یکی از راهپیماییها نزدیک بود، پیکرم را حتی شده برای دو سه روز نگهدارید تا در مسیر راهپیمایی تشییع شود.»
مرگ بر آمریکا یادت نره!
نه اجباری در کار است، نه بهانهای برای فرار از مدرسه! کدام نیرو میتواند چهار نوجوان را روی آسفالت خیابان بنشاند تا کفشهای زن و مرد را واکس بزنند، جز نیروی ایمان و اعتقاد به آرمانها در دل نوجوانانی که الفبای انقلاب را از بر شدهاند!
با اشتیاق کفشها را روی پرچم آمریکا و عکس ترامپ میگذارند و با هر بُرسی که به سر تا پای کفشها میکشند، صدایشان را در گلو میاندازند و بلند میگویند «مرگ بر آمریکا یادت نره»!
بوسه معلم بر دستان نوجوان واکسی
بر و بچه های مسجد سیدالشهدا (ع) منطقه 14 هستند و می گویند در پیادهروی اربعین هم کفشهای زائران امام حسین (ع) را واکس می زدیم. یکی شکلات در دهان این دانش آموزان میگذارد، یکی پیشانیشان را میبوسد؛ اما در میان همه این واکنشها، واکنش مردی میانسال توجهمان را جلب می کند. کنار پسرک مینشیند. بُرس واکس را از دستش میگیرد و در کنار آنها مشغول واکس زدن کفشها میشود. از پسرک میپرسد، از کدام منطقه آمدهاید؟ پسر نوجوان که نامش «علیرضا ملکی» است، می گوید از مسجد سیدالشهدا. واکس کفش که تمام میشود مرد میانسال دستان پسر را میبوسد و میگوید، میدانی چرا واکس را از دستت گرفتم؟ چون به تو حسودیام شد و خواستم ازت کم نیاورم. قدر این روزهایت را بدان. این اعتقاد و این اخلاص از حوض معطر مسجد است؛ از مسجد جدا نشو. از کنار پسرک که بلند میشود سراغش می رویم. میگوید: «من معلم هستم، با یک دنیا ادعا، اما امروز جلوی این 4 بچه نوجوان کم آوردم. خیالتان را راحت کنم. ما تا این نوجوانان را داریم خیالمان از بابت آینده این مملکت تخت تخت است.»
رجزخوانی گیله مرد مازندرانی؛ آقای ترامپ کورخواندی!
ظاهر عجیب و غریبی دارد، اسم و فامیلش را نمیگوید و در معرفی خودش به این جمله بسنده میکند؛ «من یک گیله مَردم از سرزمین میرزا کوچک خان جنگلی.» بیشتر که پرسوجو میکنیم میفهمیم این چهره عجیب، یادگار دفاع مقدس است و این گیله مرد، جانباز روزهای حماسه. امروز هم از شهر قدس خودش را به راهپیمایی روز 13 آبان رسانده تا پیامش را به عنوان یک جانباز به گوش ترامپ برساند و میگوید: «آقای ترامپ کورخواندی! تو خواب ذلت این ملت را هم نمیتوانی ببینی.» کمکم یخ کلامش باز میشود و ادامه میدهد: «من 62 ساله هستم و همه زیبایی چهرهام را در جنگ ایران و عراق از دست دادم. جنگی که مزدوران آمریکایی هیزمش را تدارک دیدند. از آن 40 سال تا الان هیچ چیز فرقی نکرده. 40 سال قبل شعار ما «هیهات من الذله» بود و امروز هم همین شعار را سر می دهیم.» از عملیات رمضان و فتحالمبین تا بیتالمقدس و آزادسازی خرمشهر، تجربه حضور در 15 عملیات این مرد 62 ساله گیلکی را آب دیده جنگ کرده و میگوید: «این دنیا به اندازه علفی که در دهان ملخ است، ارزش ندارد. این جمله از حضرت علی (ع) در تمام این سالها آویزه گوشم بوده. ای کاش فهوای این حدیث آویزه گوش مسئولان بی خِرَد و سردمداران آمریکای جنایتکار هم شود.»
پدر شهید مدافع حرم افغانستانی در راهپیمایی روز دانش آموز
راهپیمایی روز دانش آموز به بهانه چهلمین سالگرد اشغال سفارت آمریکا، خیابان طالقانی، حضور دانش آموزان و دانشجویان. همه اینها را که کنار هم بگذاریم نشان میدهد باید از دیدن پدر شهید مدافع حرم افغانستانی در میان دانش آموزان تعجب کنیم. تصویر پسر شهیدش در یک دست و تصویر رهبری و بنیانگذار انقلاب در دستان دیگرش. نامش «محمد حسینی» است و پدر شهید «محمدرضا حسینی». پسرش سال 96 در دفاع از حرم حضرت زینب (س) به شهادت رسیده است. دلیل حضورش در راهپیمایی روز دانش آموز را که جویا میشویم، میگوید: «هر جا که باید بر علیه ظالم به میدان بیاییم، ظلم است اگر در خانه بنشینیم.» اما گویا این حضور بهانه دیگری هم دارد: «آن سالی که دانشجویان انقلابی لانه جاسوسی را گرفتند، من تهران بودم و خودم را به خیابان طالقانی رساندم. آن موقع من هم در کنار مردم ایران، دانشجویان را با حمایتمان تحسین میکردیم. از طرف دیگر من مقلد آقای «خامنهای» هستم و ارادتمند ایشان. با پای دلم به اینجا آمدم و شانه به شانه مردم ایران میایستم و شعار مرگ بر آمریکا سر می دهم. می دانم روح محمد هم اینجاست، کنار من!»
بصیرت جوان دهه هفتادی
در خیابان طالقانی سوژه های مصاحبه یکی یکی جلوی چشمت ردیف می شوند، فقط کافیست کمی چشم تیز کنی؛ مثل جوان دهه هفتادی که خانوادگی به راهپیمایی 13 آبان آمده با دو فرزند کوچک و میگوید: «در آستانه اربعین از نجف تا کربلا پیادهروی خانوادگی رفتیم و اینجا هم باید خانوادگی میآمدیم. شعار مرگ بر آمریکا باید از کودکی در ناخودآگاه فرزندم نقش ببندد.»
دانشجوی رشته الکترونیک است، در قامت یک بسیجی جوان پرچم یا حسین را مقابل لانه جاسوسی در هوا میرقصاند و از این کار هدف دارد و میگوید: «دو ماه برای امام حسین(ع) سیاه پوشیدیم و با روضه ها گریه کردیم؛ اما فراموش نکنیم بزرگترین درس مکتب اباعبدالله (ع) مبارزه با ظلم است؛ امروز، ظالم بزرگ آمریکا است و هر ایرانی باید به سهم خودش در مقابل این ظلم ایستادگی کند. جلوی لانه جاسوسی پرچم یا حسین را به اهتزاز در می آورم تا بگویم این حضور و سر دادن شعار مرگ بر امریکا کمترین سهم ما در مبارزه با ظالم است.»
«علی اسودی» طوری حرف می زند که اگر سن و سالش را نپرسیده بودیم، شک می کردیم که این همه بصیرت را از زبان یک جوان دهه هفتادی می شنویم؛ وقتی می گوید: «آمریکا ظالم بزرگ است، برای این حرفم دلیل دارم. سردمداران آمریکا به همه دنیا اعلان جنگ کرده اند. به ایران با روش تحریم، به فلسطین با حمایت از اسراییل، به یمن با حمایت از کشتار مردم بیگناه توسط سعودیها، از نقششان در حمایت از اتفاقات سوریه و عراق هم که بگذریم باز هم طومار ظلم این کشور با جنگ نرم فرهنگی که به راه انداخته طولانیتر میشود، کمترین مصداقش آن است که بر اساس آمار، بیشترین محتوای پورنوگرافی توسط آمریکا تولید می شود. این اگر اعلان جنگ فرهنگی نیست، نامش را چه می گذارید؟!»
دست های گره کرده پیرمرد 90 ساله در روز دانش آموز
در میان شور و هیاهوی جوانان و نوجوانان و مشتهای گره کردهشان مقابل لانه جاسوسی، پیرمردی که شانه به شانه نوجوانان شعار میدهد و قدمهایش را با آنها تنظیم میکند، توجهمان را جلب میکند. سراغش که می رویم و سن و سالش را جویا میشویم، دستمان می آید که تاریخ شفاهی حضور و مشارکت مردم در روزهایی است که لانه جاسوسی توسط دانشجویان پیرو خط امام اشغال شد. «یدالله کلانتری» 90 ساله است و ساکن میدان سپاه. میپرسیم، پدرجان شما کجا و راهپیمایی روز دانش آموز کجا؟ با لبخند می گوید:« ما برای این آبرو و عزتی که داریم خون دادیم، جوان دادیم. تا جان در بدنم هست و صدایم از گلو بیرون می آید، برای دفاع از انقلاب فریاد می زنم.»
پیرمرد در سالگرد 40 سالگی تسخیر لانه جاسوسی خاطراتش را ورق می زند؛ «خانه من نزدیک لانه جاسوسی بود. وقتی جوانان انقلابی اینجا را گرفتند ما و تعدادی از همسایه ها برایشان غذا می پختیم و می آوردیم. در تمام روزهایی که در سفارت بودند، ما تنهایشان نگذاشتیم. همسر من وسواس داشت و به سختی از خانه بیرون میآمد؛ اما در آن روزها هر روز با دست پر همراه من می آمد. تا همین چند سال قبل هم که عمرش به دنیا بود با هم به راهپیمایی می آمدیم.»
تابوت ترامپ روی دستان دانش آموزان ایرانی
تابوت ترامپ در خیابان طالقانی بیش از هر نماد دیگری انزجار دانش آموزان از آمریکا و سیاستهایش را نشان میدهد. دو دختر دبیرستانی با چفیه هایی روی صورت این تابوت را در میان جمعیت جلو می برند. عکاسهای داخلی و خارجی این سوژه داغ تصویری در روز دانش آموز را از دست نمیدهند. با دانشآموزان هم کلام میشویم و میپرسیم این تابوت را خودتان درست کردهاید؟ جلو می آیند و میگویند: «بله، طرحش را خودمان دادیم، از دو روز قبل وسایلش را تهیه کردیم و دست به کار شدیم.» می پرسیم چه تفکری پشت این کار شماست؟ کشاندن تابوت نمادین ترامپ با طناب در مقابل لانه جاسوسی قرار است چه پیامی را مخابره کند؟ «بنیتا چاردلی» اول از چفیه روی صورتش می گوید: «این چفیه، نماد حمایت از بچههای مظلوم فلسطینی است. آمدهایم به بچههای فلسطینی بگوییم تنها نیستید. ما کنار شماییم.»
«مریم مقصودفر» هم با تصدیق حرفهای دوستش میگوید: «با این کار خواستیم نهایت نفرتمان از ترامپ و سیاست هایش را به دنیا نشان دهیم. به قول رهبرمان آمریکا هر روز در نگاه مردم دنیا پستتر میشود. خون تکتک کودکان سرطانی و بیمارانی که به دلیل تحریم داروها سلامتیشان به خطر افتاده، گردن ترامپ است.»
حرف های مرا به گوش رییس جمهور آمریکا برسانید
در میان تابلوها و بنرهایی که با جملاتی قصار، انزجار مردم از سردمداران آمریکا را نشان میدهد، تصویر چشمان معصوم و با غیرت شهید «صفرعلی شعبانی» خودنمایی میکند و بعد از تصویر چشمان شهید، اشکی که از گوشه چشمان مادر جاری شده، دلمان را می لرزاند؛ پیش خودم میگویم حتما تماشای این همه جوان که هم سن و سال جگرگوشهاش بودند، داغ دلش را تازه کرده؛ اما رشته افکارمان با جملات پر از عزت «گلی شعبانی» پاره میشود؛ وقتی میگوید: «چند وقتی است بیمارم و در بستر بیماری، امروز اما دلم طاقت خانه ماندن نداشت، با پسرم به راهپیمایی آمدیم.» با گوشه چادر اشکهایش را پاک میکند و ادامه میدهد: «حضور باشکوه مردم بعد از 40 سال برای دفاع از آرمانها معجزه ایمان و اعتقادات ملت است. ایمان و اراده این مردم را هیچ تحریمی نمیتواند سست کند. امروز آمریکا و ترامپ عصبانیتر از قبل می شوند. حرفهای مرا به گوش ترامپ برسانید. من یک پسر و دو برادر جانباز دارم و بعد از تحریمهای آمریکا تهیه داروها برای ما سخت شده است و درد بیشتری را تحمل میکنیم. این را بدان آقای ترامپ، کودنتر و نفهمتر از تو وجود ندارد. ایمان و اراده مردم ایران را هیچ تحریمی نمیتواند سست کند.»
ما هم از ترامپ متنفریم
زن و مرد عکاس از اسپانیا برای پوشش مراسم 13 آبان آمدهاند، اذان ظهر که میشود مردم درست روبروی در لانه جاسوسی نماز جماعت برپا میکنند و این دو نفر با ثبت این لحظات، عکسهای ماندگاری را به آرشیو تصاویرشان اضافه میکنند. از آنها میپرسیم نظرتان در مورد حضور مردم ایران در راهپیمایی امروز چیست و پاسخشان شنیدنی است: «ما هم مثل مردم ایران از ترامپ و سیاستهایش متنفریم.»
«صبا مقدم آریایی»؛ دختر نوجوان زیباترین تعبیر را از تهدیدها و تحریمهای آمریکا دارد و میگوید: «پدربزرگم میگوید آمریکا از 40 سال قبل فقط حرف مفت زده و دستش به هیچ جا بند نبوده، الان هم هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
طلبه 24 ساله معتقد است حضور با شکوه مردم در این راهپیمایی دشمن را عصبانی میکند و میگوید: «یقین داشته باشید این حضور ترس و دلهره در دل دشمن می اندازد.»
وقتی با دانش آموزان نوجوان همکلام میشوی و از آرزوهایشان که ساخت پیشرفته ترین موشک و جنگ با آمریکا و سرباز نظام شدن است، برایت می گویند، مطمئن میشوی آینده این انقلاب تضمین شده است.
انتهای پیام/