مجله فارسپلاس؛ سمیه دهقان زاده: «تابستان خود را چگونه گذراندید؟» موضوعی که هر سال اول مهر در کلاس انشا تکرار میشد و بچههای کلاس کلی داستان خواندنی داشتند برای نوشتن و خبری از کپی پیست و پست و اینستا و استوری و لایو هم نبود. هر چه بود بکر بود و مزهاش به جان مینشست. اما این روزها که وارد بازار کار شدهایم و دیگر سه ماه تابستان شش دانگ مال ما نیست به نیمدانگ آخر هفتهها قانع شدهایم و خیلیهایمان پریز کنار تخت و شارژ پر و پیمان موبایل و وایفای نامحدود، آرزوهایمان را محدود کرده است، باز هم میشود با وقت و پول نهچندان زیاد، اوقات فراغت را با خوشی و صد البته تنوع و در کنار خانواده، در تهرانِ معروف به آلودگی هوا، آلودگی صوتی و ترافیک گذراند و آن روی زیبای پایتخت را هم دید. با ما همراه شوید برای خواندن پیشنهادهایمان.
«ماهی خوران» برای کتاب خواران
«تنها ماندن ناگهانی یک بچهتهرونی در وسط نقطه صفر مرزی، در شرایطی که ساعتی پیش چند تن از نیروهای انتظامی کشور در درگیریهای مرزی به شهادت رسیدهاند، اتفاق جالبی است. تا چندی این اتفاق هیجان انگیز دستمایه خندههای گروه است» این حرفهای محمدرضا وحیدزاده است که با عدهای اهلقلم به بلوچستان و نقطه صفر مرزی رفته و سفرنامهاش را در داستان خواندنی «ماهیخوران»، قلمی کرده است؛ کتابی بس خوشمزه، سبک و روان که البته در آن هیچ خبری از ماهی نیست. اگر خودتان آنقدرها حال سیر و سفر حقیقی ندارید، نویسنده رنج سفری که بعید میدانم هرکسی بتواند برود را کشیده و گنجش برای شماست! میتوانید یک گوشه دنج پیدا کنید و با قلم وی، بی دردسر و خستگی، قدم به قدم نوار ساحلی دریای عمان و خلیج فارس را سیر، سیر کنید و حظش را ببرید، حال خوبش نوش جانتان.
حتی اگر دور و برتان کودکی کنجکاو در رفت و آمد است و جلد آبی کتاب و ماهیهای روی آن، چشمش را گرفته میتوانید کمی از داستان و سفر را برایش سادهسازی و تعریف کنید. نگران نباشید که قصهگوی خوبی هستید یا نه. در هر صورت بچهها محبت را میفهمند و خدا را چه دیدید، شاید با این کار یک نفر به دنیای کتابدوستها اضافه شد.
«ماهیخوران» را نشر قاف چاپ کرده و با وجود اینکه ۱۸۰ صفحه است اما بعید است قبل از تمام شدنش بتوانید آن را زمین بگذارید.
800 متر هیجان و سرعت به وقت آخر هفته
البته که آدرنالین خون هم حقی دارد برای ترشح. بانجیجامپینگ، تداعی تجربه سقوط با سرعت بالا، زیپلاین تجربه پرواز بدون بال روی روددره ولنجک یا جتاسکی دریاچه مصنوعی فشافویه در کویر جنوبی تهران و دریاچه چیتگر، همه و همه میتوانستند جزو پیشنهادهای ما برای هیجان و شادی باشند اما تفریح خانوادگیطور و هیجانیتر از کارتینگ برای این روزها سراغ نداریم. از ۱۰ سالههای خانواده تا هرچندسالهای که دل جوان و کمی توان دارد میتواند در این هیجان شرکت کند. کافیست به ضلع شرقی استادیوم آزادی، جنب پارکینگ شماره 13 بروید، از ساعت 10 صبح تا 12 شب. لذت سرعت و هیجان و رقابت و لاییکشیدن را بدون جریمه و ترس و واهمه در ماشینهای کوچک جذاب و مسابقهای تجربه، و 800 متر را در 6 دقیقه طی میکنید.
سرزدنیها
شاید حال و هوای شهرنشینی و ارتباطات مجازی، تنبلمان کرده باشد برای دورهمی و دید و بازدیدهای بدون مناسبت. اما اگر هنوز نعمت مادربزرگ و پدربزرگ در خانوادهتان جاریست، همین آخرهفته حداقل چندساعتی برایشان وقت بگذارید و آنها را به خوشحالترین آدمهای روی زمین تبدیل کنید. با آنها که حرف بزنیم، دلمان آرام میگیرد، دلشان آرام میگیرد، دعایمان میکنند و حتی اگر با دلتنگی به دیدنشان رفته باشیم غمهایمان را میگیرند و بعد راهیمان میکنند.
اگر هم عمر زمینیشان تمام شده، باز هم بد نیست که ما به دیدنشان برویم و بهشت زهرا را برای رسیدن به قطعه و شماره خانه جدیدشان گز کنیم. شاید هم هوایی شدیم و سری به قطعه شهدای گمنام زدیم و رزقی هم از آنها گرفتیم.
از پاریس تا تهران با موزه لوور
از آدمهای لحظه آخری و دقیقهٔ نودی هستید؟ خب نگران نباشید، این بار اقبالتان بلند است چون موزه لوور در تهران با 56 اثر تاریخی تا 8 مرداد ماندنش در پایتخت تمدید شده. خیابان امام خمینی(ره) نبش خیابان سیتیر بروید (که دسترسی به آن با متروهای خط ۱ و۲ بسیار راحت است) و در موزه ملی ایران قدم بزنید و تماشا کنید. میتوانید مصر و رم و بینالنهرین را در کنار تمدن ایران با دو اثر از چغازنبیل و لرستان و بسیاری آثار دیگر، بهراحتیِ یک کتاب مصور ورق بزنید و صدالبته هزینه زمان و مکان و پول برای این خوشگذرانی فرهنگی بسیار ناچیز و در مقابلش، قطعاً لذتش برای اهلش بسیار زیاد است. از ۹ صبح تا ۷ شب فرصت دارید تصمیم بگیرید و قبل از تمام شدن این مهمانی تاریخی، با جمع خانواده یا دوستان در آن شرکت کنید. حتی بعد آن، سیاحت در خیابان سیتیر با همهٔ جاذبههایش پیشنهاد حاضر و آماده ایست که نباید رد کرد.
جامجهانی تمام شد؛ فیلم ببینیم
کسی چه میداند، شاید موزه گردی به مذاقتان خوش نیاید. فیلم سینمایی «شماره 17 سهیلا» که به تازگی اکرانش شروع شده، گزینه جذابی است که موضوع خاص و اجتماعی را در لباس طنز به مخاطب نشان میدهد. این فیلم را محمود غفاری کارگردانی کرده و دختر خانواده داوودنژادها، زهرا داوود نژاد بیشترِ بار روایتگری داستان را به عهده دارد؛ دختری که کمی سنش برای ازدواج بالاتر رفته و حالا به توصیهٔ پزشک باید زودتر بچهدار شود یا قید مادرشدن را برای همیشه بزند. موضوعی حساس و جسورانه که مابهازای بیرونیاش هم وجود دارد. جنم میخواهد اولین فیلم بلند یک نفر چنین موضوعی داشته باشد و سعی کند به کسی هم برنخورد. فیلم خستهتان نمیکند، خنده و گاه قهقهه هم برایتان کنار گذاشته و البته به گمانم افق جدیدی از این موضوع را به روی مخاطب باز میکند.
بازی کنیم؛ خوش میگذرد
این روزها تکفرزندی و فرزند کمتر که روزگاری به غلط باب شده بود، باعث شده آرزوی بچههایمان داشتن خواهر، برادر یا همبازی دائمی باشد. حال اگر در این آخر هفته بخت یار کوچکهای جمع خانواده و فامیل شد و چند تایی از آنها جمعشان جمع، بد نیست که یکی از بازیهای دستهجمعی زمان کودکی خودمان را به آنها پیشنهاد بدهیم. مثلاً بازی «اسم، فامیل». خرجش چند برگه کاغذ و خودکار است. هیجان این بازی ساده به قدری است که شک نکنید تا شروع به بازی کنید آدمهای بیشتری دلشان میخواهد به شما ملحق شوند. علاوه بر این بچهها هم اسمهای بیشتری از غذاها و شهرها و کشورها میشنوند و تکبعدی بودنشان در بازیهای آنلاین هم تکانی میخورد! پس یک بار هم بیایید بی موبایل بازی کنیم، مطمئن باشیدخوش میگذرد.
موبایلهایمان را کجای دلمان بگذاریم؟
موبایل؛ که روزگاری وسیله دوستداشتنی برای تماس و خانهٔ پرش پیامک بود و در جهت ارتباطات انسانی تا میتوانست به من و شما خدمات ارائه میداد ،امروزه تبدیل شده به وسیلهای هوشمند که تقریباً همهجا و همهوقت با ماست و فعل تلفن «همراه» بودن را با تمام وجود صرف میکند. حال اگر میخواهید چند ساعتی در آخر هفته را با آنها که دوستشان دارید بگذرانید و بقیه هم به موبایل شما به چشم هوو نگاه نکنند، میتوانید یک سبد در جلوی در ورودی ساختمانی که قرار است دور هم جمع شوید قرار دهید، موبایلهایتان را خاموش و چندساعتی بدون تکنولوژی زندگی کنید. اگر هم این پیشنهاد، بهنظرتان زیادی ایدهآل و غیرقابل اجراست، یکی از جمع را که خوش صحبت است انتخاب کنید که مطالب جذاب و قابل پخش در خانواده را از روی موبایل برای همه بخواند تا ساعتی به جای خندههای عجیب تکنفره، این بار با هم بخندید و چهرهٔ خندان همدیگر را ببینید. مطمئنا از تماشای صفحهٔ بیجان گوشی دلنشینتر است.
آخر هفتهتان به کام، دلتان شاد.
انتهای پیام/