به گزارش خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاری فارس، محمدعلی نژادیان فعال دانشجویی و عضو باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان دانشگاه آزاد اسلامی طی یادداشتی به موضوع نخبه سازی و مهاجرت نخبگان از کشور پرداخته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
« ما در کشور با یک سری اتفاقات و مشکلات مواجه هستیم که دیگر ربطی به تحریمها و دشمن ندارد بلکه دلیل آن کم توجهی، کم کاری، خلاءهای قانونی، تعلیم و تربیت اشتباه، عدم نظارت درست و سوء مدیریتهاست. یک نمونه از این مشکلات و ضعفها در مسائل آموزشی کشور است! از این رو در ذیل به چند نقص مهم و آثار آن اشاره میکنم و امیدوارم هر چه زودتر با یک حرکت جهادی و انقلابی نواقص موجود برطرف شود تا بتوانیم به جای نخبه سوزی، نخبه سازی کنیم و کشور را در جنگ اقتصادی و فرهنگی از هر صدمهای حفظ کنیم.
الف- نقص در سیستم آموزش:
یکی از عواملی که باعث میشود فارغ التحصیلان دانشگاهی خیلی زود با پدیده بیکاری مواجه بشوند و در مواردی نیز نخبگان ما مهاجرت کنند، نبود تفکر کارآفرینی است. زیرا هنوز نتوانسته ایم دانشگاهها را به سمت کارآفرینی پیش ببریم.
قابل ذکر است که نسل اول دانشگاهها که در جهان شکل گرفت آموزش محور بودند و هدف این دانشگاهها آموزش و تربیت نیروی انسانی متخصص بود. سپس دانشگاه های نسل دوم پژوهش محور معرفی شدند و نقش این دانشگاه ها در کنار آموزش، بیشتر تحقیق و پژوهش برای توسعه مرزهای دانش و تولید علم بود. بعد از آن دانشگاههای نسل سوم با عنوان دانشگاههای کارآفرین مطرح شدند که هدف آن تربیت نیروهای انسانی کارآفرین شد و اقتصادی کردن علم (علم را به ثروت تبدیل کردن) نیز مورد توجه قرار گرفت.
دانشگاه نسل سوم صرفا به آموزش و پژوهشهای علمی و کاربردی و انجام پروژههای تحقیقاتی برای صنایع نمیپردازد بلکه در کنار این اهداف دانش آموختگانی را تحویل جامعه می دهد که توانایی تجاری سازی علم را دارند و با خلاقیت و نوآوری و تقویت کار تیمی میتوانند کارآفرینی کنند و کسب و کارهای جدیدی را نیز ایجاد نمایند.
در حال حاضر بحث دانشگاههای نسل چهارم در جهان مطرح است. این دانشگاهها جدا از وظایف دانشگاههای سه نسل گذشته، ماموریت دارند تا در شکل دهی آینده جامعه خود نقش ایفاء نمایند و تمدن سازی کنند.
از این رو مناسب است دانشگاههای ایران نیز علاوه بر آموزش، پژوهش و کارآفرینی، در چارچوب اسناد بالادستی به سمتی پیش برود که در آینده نزدیک شاهد دانشگاههای (تعالی محور) باشیم. یعنی دانشگاههایی که باعث رشد و شکوفایی ایران در همه زمینه ها بشود.
ما در زمینه آموزش با دو اصل روبرو هستیم؛ عرضه و تقاضا، حال نقطه ضعفی که در این زمینه در کشور وجود دارد و باید توجه ویژهای به آن کرد این است که دانشگاهها به اشتباه و یا به ناچار در آموزش نیروی انسانی خود بدون توجه به این که برای رشته تحصیلی ارائه شده در جامعه کار وجود دارد یا خیر از استراتژی عرضه استفاده میکنند که نتیجه این سیاست به علت اشباع بودن نیروی متخصص بعضی از رشته های دانشگاهی در جامعه افزایش روز افزون بیکاری دانش آموختگان است.
عطف به عدم رعایت در عرضه و تقاضا که در بالا ذکر شد از یک دوره ای دانشگاه ها بر خلاف گذشته به صورت گسترده شروع به جذب دانشجویان در مقاطع کارشناسی ارشد و دکتری نمودند و این کار باعث شد در کشور مدرک گرایی زیاد شود.
نکته مهم دیگر این است که در نوشتن سند نقشه جامع علمی کشور و سند تحول بنیادین آموزش و پرورش به عنوان سند بالادستی توجه کافی نمی شود که باید نسبت به اجرا و اولویت های آن نیز توجه ویژه شود. به طور مثال یکی از مسائل مهم (ارتباط بین دانشگاه و صنعت) است که در سند نقشه جامع علمی کشور نیز دیده شده است که باید حمایت و پیگیری کامل بشود؟!
از این رو مناسب است مسئولین ارتباط بین صنعت و دانشگاه به طور پیوسته تحقیقات میدانی با صنایع و سازمان ها مختلف دولتی، تعاونی و خصوصی داشته باشند و ببینند که چه نیازهای جدیدی در بازار کار شکل گرفته است و به این صورت نباشد که دانشجوی ما بدون کارشناسی و نیازسنجی و با زحمات و تلاشهای بسیار تولید علم کند ولی در نهایت خریداری برای آن پیدا نشود!
بسیاری از دانش آموختگان وقتی وارد جامعه می شوند و می خواهند به دنبال کار بروند ضعف هایی چون نوشتن رزومه، آمادگی برای مصاحبه های کاری، نحوه جستجوی کار را دارند از این رو پیشنهاد می کنم درس هایی با عنوان های ذیل در همه رشته ها ارائه بشود:
- برنامه ریزی شغلی
- کارآفرینی که هم اکنون به عنوان دروس عمومی در بعضی از رشته های دانشگاهی ارائه می شود.
- آینده پژوهی
ب- نقص در سیستم پرورش
دو نکته مهمی که برای کارآفرین شدن نیاز هست (ریسک و خلاقیت) است و این خود نیاز به اعتماد به نفس دارد ولی برخی والدین با نحوه تربیت اشتباه اعتماد به نفس و حس کنجکاوی کودکان خود را که لازمه کارآفرینی هست میگیرند.
همچنین اغلب افراد زمانی متوجه استعدادها و عدم توانایی های خود می شوند که کمی دیر شده است. قابل ذکر است که اگر استعداد افراد به موقع کشف نشود دو نوع ضرر به خود و جامعه می زنند: اول این که کاری که شایسته آنها است و توانایی آن را دارند انجام نمی دهند و دوم کاری که به عهده این افراد گذاشته می شود به درستی انجام نخواهد شد!
ج- نقص در سیستم فرهنگی:
اغلب والدین دوست دارند فرزندانشان دکتر یا مهندس بشوند و از این نکته غافل هستند که آن چیزی که امروزه سواد را تکمیل میکند کسب مهارتهای مختلف است. از این رو اگر خانواده ها می خواهند فرزندانشان موفق بشوند صرفا نباید به فکر مقطع تحصیلی و یک رشته خاص باشند زیرا آن چه فرزندان آنها را در آینده قبل از هر چیز دیگری تهدید میکنند مدرک گرایی است!
در نهایت خانوادهها باید از دوران کودکی در کنار تحصیل فرزندان خود شرایط کسب مهارتهای مختلف را با توجه به استعداد آنها مهیا کنند و مدارس و دانشگاهها نیز مناسب است برای این موضوع اهمیت ویژه ای قائل شوند و هر چه سریع تر نسبت به رفع نقصها و مشکلات اقدام کنند و تا زمانی که اصل فدای فرع بشود؛ یعنی رشتههای محاسبه نشده ارائه بشود تا دانشگاهها تعطیل نشوند و به کیفیت، نتیجه و عواقب آن کاری نداشته باشند باید همچنان نظاره گر مهاجرت نخبگان و استعدادهای درخشان کشور باشیم و به قول استاد گرانقدر جناب آقای پروفسور مجتبی شمسی پور چیزی تحت عنوان «فرار مغزها» نداریم و آن چه وجود دارد «فراری دادن مغزها» است!»
انتهای پیام/