به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات فارس، کتاب «سرگذشت شعر در ایران» که اخیرا به قلم علی اصغر سیدآبادی منتشر شده است، حاوی مطالب جالب و خواندنی درباره شعر فارسی است، آنچه در ادامه میاید حکایت اولین شعر به زبان فارسی است، در زمانی که سرودن شعر به زبان عربی در کشور ما رواج داشت:
*به زبانی شعر بگو که بدانم
سلسله صفاریان جزو اولین حاکمان ایرانی هستند که پس از سلطه اعراب بر ایران در بخشی از ایران حکومت مستقل تشکیل دادند. گفتهاند که وقتی «یعقوب لیث صفاری» که در سیستان حکومت تشکیل داده بود، بر دشمنانش پیروز شد و مجلس جشنی برپا کرد، بر دشمنانش پیروز شد و مجلس جشنی برپا کرد، شاعران به رسم آن روزگار برایش به زبان عربی، که زبان رسمی و رایج آن زمان بود، شعر گفتند؛ اما یعقوب لیث صفاری که درس نخوانده بود و زبان عربی نمیدانست، روی ترش کرد و گفت: «چیزی که من اندر نیابم، چرا باید گفت؟»
یکی از حاضران از این فرصت استفاده کرد و نخستین شعر را به زبان فارسی دری (زبانی که تا امروز رایج است و ما به آن حرف میزنیم) خواند و پس از آن شاعران دیگر نیز به تقلید از او شعر فارسی گفتند.
از «محمدبن وصیف سگزی» و همچنین «بسام کورد» به عنوان دو تن از نخستین شاعرانی نام میبرند که به فارسی دری شعر گفتهاند.
بسام یکی از خوارج بود که به یعقوب لیث پناه آورده بود. خوارج گروهی از مسلمانان بودند که پس از رحلت پیامبر رو در روی حضرت علی (ع) ایستادند و پس از شکست به ایران گریختند. یعقوب لیث صفاری نیز با آنان جنگید و آنان را شکست داد.
محمد سگزی از اهالی سیستان و از دبیران یعقوب لیث صفاری بود.
*افسانهای درباره اولین شعر فارسی دری و مدح مامون!
اما برخی از تاریخنویسان نیز میگویند که اولین شعر به زبان فارسی امروزی پیش از دوره صفاریان و در دوره حکومت طاهریان سروده شده است. طاهریان، که «مأمون»، خلیفه عرب را (که مادرش ایرانی بود) در جنگ با برادرش و برای قدرت رساندن او یاری کرده بودند، از سوی او به حکومت خراسان منصوب شدند.
بنابه گفته برخی، نخستین شعر فارسی را عباس مروزی در دوره طاهریان، هنگام ورود مأمون به مرو و در مدح او سروده است که چنین شروع میشود:
ای رسانیده به دولت فرق خود تا فرقدین
گسترانیده به جود و فضل در عالم یدین
همچنین در زمان طاهریان، از «حنظله بادغیسی» به عنوان اولین شاعر فارسیگو نام میبرند و این شعر را به او منصوب میکنند:
مهتری گر به کام شیر در است
شو خطر کن ز کام شیر بجوی
یا بزرگی و عز و نعمت و جاه
یا چو مردانت مرگ رویاروی
بعضی دیگر نیز میگویند که قدیمیترین شعر فارسی را «ابوحفص حکیم بن احوض سغذی سمرقندی» پیش از حکومت طاهریان سروده است که چنین است:
آهوی کوهی در دشت چگونه روذا
یار ندارد بییار چگونه روذا
از «فیروز مشرقی» هم به عنوان یکی از نخستین شاعر فارسیگو نام بردهاند و این دو بیت را از او نقل کردهاند:
مرغی است خدنگ او عجب دیدی
مرغی که شکار کرکسش هدیه
تا بچهش را برد به مهمانا...
هرکس چیزی میگوید و هر گفتهای هم مخالفانی دارد. یکی مینویسد که اولین شعر را فلانی سروده است و این هم شعرش، و دیگری میآید و با هزار و یک دلیل نشان میدهد که این شعر مال زمانهای بعد است؛ اما در این میان، نکتهای که کمتر میتوان در آن تردید کرد این است که تولد دوباره زبان فارسی در ایران به کمک شعر افتاق افتاده است. همچنین نمیتوان از نقش مردم عادی و شاعران دورهگرد در شعر فارسی و گسترش آن غافل شد.
* پل میان ارتباط میان شعر قبل از اسلام و بعد از اسلام
یکی از بحثهای کارشناسان این است که آیا در ایران هیچ رابطهای میان شعر پیش از اسلام و بعد از اسلام وجود ندارد؟
برخی از مورخان از شاعران دورهگرد نام بردهاند که در میان عامه مردم میزیستهاند و شعر و ترانه میسرودهاند. این شاعران و ترانهخوانان دورهگرد را «گوسان» نامیدهاند. شاعران دورهگرد تا سالهای سال پس از ورود اسلام به ایران نیز در این سرزمین زندگی میکردهاند.
اما میان شعر رسمی دوره پیش از اسلام و بعد از آن، ارتباط خیلی پررنگی نمیتوان یافت، یکی از دلایل آن نیز تغییر زبان است. زبان فارسی میانه که در دوره ساسانیان حاکم بود، در دوره پس از ساسانیان به فارسی دری تغییر پیدا میکند. همچنین شعر فارسی نیز که قبل از آن از وزن هجایی برخوردار بود، بعد از ورود اسلام وزن عروضی پیدا کرد. برخی روی آوردن به وزن عروضی را نتیجه تأثیر شعر عرب بر شعر فارسی میدانند.
با این حال نمونههایی از شعر دوره ساسانیان را نیز نقل میکنند که به شعر دوره بعد شباهت دارد. یکی از این شعرها قطعهای است که در یکی آتشکدههای سیستان نگاشته شده و گویا ترانهای از آن دوره است:
فُرخته باذا روش خُنیده کرشسپِ هوش
همی برست از جوش اَنوش کن میانوش
دوست بَذآگوش بَذآفرین نهاده گوش
همیشه نیکی کوش که دی گذشت و دوش
شاها خدایگانا بآفرین شاهی
انتهای پیام/و