به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز، چنعان وقتی آجرهای خانه خود را در منطقه کارون بالا میبرد، فکر نمیکرد که روزی این منطقه به روستایی بزرگ تبدیل میشود که اهالیاش آن را بزرگترین روستای ایران خطاب کنند. شاید بعدها که دیوار منازل در همسایگی خانه چنعان بالا میرفت، او فکر نمیکرد که چند دهه بعد، خانهاش در حاشیه بزرگترین روستای بلاتکلیف ایران قرار گیرد.
قرار بود با جدایی بین کوت عبدالله و اهواز و ایجاد شهرستانی جدید به نام کارون، چهره محرومیت از این شهرستان کوچ کند اما حالا این منطقه محروم و محرومتر شده و در حاشیه شهرستانی قرار گرفته که 7 سال پیش خود حاشیه بزرگی از یک کلانشهر بود.
لولههای نفت، مرز بین داراها و ندارها در قلعه چنعان است؛ خود نفت که تاکنون آبادی برای این روستا نداشته است اما لولههای نفت مرزی شده برای خدمات رسانی و بی توجهی به مردمان روستا؛ اولین تصویر از قلعه چنعان در یک روز جمعه سرد زمستانی، حضور بچههای خردسال و نوجوان در کنار لولههای نفت است که مشغول تیله بازی بودند.
حسرت بازی و تفریح در دل نوجوانان
کودکان و نوجوانانی که پر از دغدغه بودند اما گویی واقعیت حاکم بر قلعه چنعان را پذیرفتهاند و نایی برای فریاد زدن خواستههایشان نداشتند؛ عباس از میان آنها بلند میشود و با صدایی لرزان میگوید: من حرف میزنم و ادامه میدهد: من و دوستانم بعد از مدرسه هیچ تفریحی نداریم و برای همین مجبوریم شبها در خانه جمع شویم.
او ادامه میدهد: خیابانهای قلعه چنعان نور کافی ندارند و وجود سگهای ولگرد سبب شده که اکثر شبها به دورهمیهای دوستانه برویم و حسرت بازی روی چمن مصنوعی و یا رفتن به استخر هنوز به دلمان مانده است.
همهمه بچهها در جلوی دوربین خبرگزاری فارس سبب شد که مردم قلعه چنعان جمع شوند، یکی از اهالی روستا میگوید: من 3 بچه قد و نیم قد دارم و یادم نمیآید که آخرین بار کِی آنها را برای تفریح بیرون بردم اما تا جایی که ذهنم یاریام دهد، یادم میآید که فقط برای حفظ جان آنها در تلاش بودم.
حمیدی میافزاید: هر چند وقت یک بار کارشناسانی از بهداشت و سایر ادارات میآیند و فیلمبرداری میکنند و فقط از وضع موجود اظهار تأسف میکنند ولی ما تأسف آنها را نمیخواهیم و دوست داریم که از این وضعیت نجاتمان دهند.
وی بیان میکند: مسؤولان عالیرتبه ما بیایند و با چشم خود اوضاع را بسنجند، ما از حرف زدن خسته شدیم، یک بار استاندار و فرماندار بیایند و بگویند که وضعیت قلعه چنعان خوب است یا بد.
آبگرفتگی خیابانها آبرویمان را برد
حرفهای آقای حمیدی نتوانست حق مطلب را درباره قلعه چنعان ادا کند؛ یکی دیگر از روستاییان با صدایی بلند میگوید: به کی باید این حرفها را بگوییم تا برایمان کاری کند؟ هیچکسی برای ما کاری نکرده است و از بس این حرفها را به خبرنگاران گفتیم زبانمان مو درآورد.
ابو عباس ادامه میدهد: کاش در روزهای بارانی به اینجا میآمدید؛ روزهایی که خیابانها دچار آبگرفتگی شدند، در این روزها آبرو برایمان نماند چرا که ما و زنانمان برای عبور از آب باران و فاضلاب مجبور میشدیم پاچههایمان را بالا بزنیم.
وی عنوان میکند: وضع در کدام شهر یا روستای ایران این گونه است که ما بخواهیم صبر کنیم، 300 خانوار در پشت لولههای نفت زندگی میکنند اما شورا و فرماندار کاری نکردند و نمیدانیم باید پیش چه کسی شکایت کنیم.
او بیان میکند: این حرف را برادرتان بشنوید، در روزهای آبگرفتگی همسایه مان مریض شد و او را روی دوشم گذاشتم تا سوار ماشین شود اما در بین راه لیز خوردم و هر دو در فاضلاب افتادیم و با حال گریه دارمان مضحکه عالم شدیم.
آب چاه، اشک ابو حسن را درآورد
مردم قلعه چنعان بعد از مدتها مجال حرف زدن پیدا کرده بودند و هرکدامشان از دری سخن میگفت؛ ابو حسن مرا به گوشهای برد و گفت: غرورم اجازه نمیدهد جلوی دوربین حرف بزنم؛ 4 بچه دارم و برای سیر کردن شکم بچههایم مجبورم زباله گردی کنم. گلهای ندارم از این وضع ولی بزرگترین مشکل ما نبود آب لوله کشی است.
وی ادامه داد: برای تأمین آب شستوشو مجبور شدم در خانه چاه حفر کنم و این آب چاه سبب شده که بچههای کوچکم بیماری پوستی بگیرند. به خانهام بیایید و وضع آب را ببینید.
بوی بد آب چاه از دور پیدا بود؛ با اصرار ابوحسن را به جلوی دوربین آوردیم که با زبان خودش مشکلاتش را بگوید اما همان ابتدای کلام، لرزهای به صدایش افتاد و چشمانش خیس اشک شد؛ گفت: غرورم اجازه نمیدهد اینها را بگوییم، غرورمان را نگیرید ولی برای ما کاری انجام دهید.
نبود شبکه آب و فاضلاب
همسایه ابو حسن بعد از این حرفها به خانهاش رفت و با یک پرونده در دست آمد تا مستند حرف بزند؛ او گفت: ما از سال 87 هزینههای لازم برای نصب کنتور آب را پرداخت کردیم اما دو سال بعد فقط کنتور آوردند در صورتی که ما اینجا شبکه آب نداریم.
وی میافزاید: ما 38 نفر بودیم که در سال 87 نفری 50 هزار تومان پرداخت کردیم و قرار بود برای ما لوله کشی آب بکشند اما تاکنون خبری نشده است.
حضور خبرنگاران در قلعه چنعان و حرف زدن برای مردم، شاید سبب شد که برخی از بزرگان دوباره مشکلات را بازگو کنند اما وضعیتی فراهم کرد که کودکان روستا بازی گوشیهای خود را ادامه دهند و در حین این تخلیه هیجان، یکی از بچهها در جوی فاضلاب افتاد. همین اتفاق کافی بود که مردم قلعه چنعان دوباره یاد یکی از بزرگترین مشکلاتشان یعنی نبود شبکه فاضلاب بیفتند.
یکی از اهالی روستا میگوید: چند وقت پیش با بیل مکانیکی خیابان را حفر کردند و جوهای روباز را تعریض کردند اما تاکنون هیچ کاری انجام ندادند و فقط جان زن و بچه ما را به خطر بیاندازند.
وی میافزاید: پیمانکاری که این جوها را حفر کرده باید خیلی سریع این کار را پیش ببرد تا حلاوت آن را حس کنیم نه اینکه با افتادن بچههایمان در این جویها، حجم خاطرات بدمان اضافه شود.
به ما کار بدهند و ما را به حال خودمان رها کنند
یکی از جوانان روستا به خبرنگار فارس میگوید: عمده مشکل ما نبود کار برای جوانان است، اگر به ما کار بدهند، خودمان میتوانیم با پول حقوقمان خانههایمان را بسازیم و اوضاع را ساماندهی کنیم.
وی میافزاید: ما اگر کار بخواهیم میگویند برای کار باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشید، خب ما چگونه با جوانان سایر نقاط کشور برای تحصیلات رقابت کنیم وقتی که بعد از هر بارش یک هفته مدارسمان تعطیل میشود؟ چگونه رقابت کنیم وقتی که بچههای دبیرستانی ما شبها به جایی مطالعه دروس خود در خانه و کتابخانه باید در پشت چراغ قرمزهای اهواز شیشه ماشین بشویند و بادکنک بفروشند؟
حامد عنوان میکند: ما کار در شرکت نفت، فولاد، نیشکر و یا بقیه شرکتها نمیخواهیم، بگذارید آنجا سهم خودشان و فرزندانشان باشد اما به ما تسهیلاتی بدهند که بتوانیم زمینهای کشاورزی را احیا کنیم، قطب تولید لباسهای محلی، صنایع دستی و یا صنایع تبدیلی محصولات کشاورزی باشیم.
وی بیان میکند: اهالی قلعه چنعان مردمی با توقع بالا نیستند و برای اثبات این حرفها بروید و ببینید که خواستههایشان از زندگی فقط به نیازهای اصلی ختم میشود.
بیکاری و نبود طرح هادی، دو مشکل بزرگ قلعه چنعان
ستار زرگانی، عضو شورای قلعه چنعان با بیان اینکه بیکاری بزرگترین معضل این روستا است، اظهار میکند: اگر بتوانیم کارگاههای کوچک نجاری، خیاطی و شغلهای مشابه را گسترش دهیم، میتوانیم بخشی از این معضل را حل کنیم.
وی میافزاید: این روستا از نظر امکانات، تفریحی، فرهنگی، ورزشی و زیرساختی بسیار محروم است و فقط یک زمین خاکی فوتبال وجود دارد که در فصل زمستان به دلیل بارش باران غیر قابل استفاده میشود. براساس قانون دهیاری نمیتواند قطعه زمینی بخرد و به همین دلیل نمیتوانیم وارد ساخت مجموعههای فرهنگی و ورزشی شویم.
عضو شورای قلعه چنعان با بیان اینکه 4 منطقه از روستا فاقد طرح هادی هستند، میگوید: به همین دلیل ما نمیتوانیم کار عمرانی در این مناطق انجام دهیم و اگر مشکل آنها حل شود، میتوانیم خدمات خوبی به این مناطق ارائه دهیم.
وی بیان میکند: شورا و دهیاری پروژههای عمرانی خوبی مصوب کردهاند ولی نبود طرح هادی سبب شده که این پروژهها اجرایی نشود، در واقع اگر طرح هادی مصوب شود از طریق فعال سازی این پروژهها میتوانیم حدوداً 100 شغل جدید ایجاد کنیم.
زرگانی عنوان میکند: بزرگترین مشکل ما برای خدمات رسانی نبود طرح هادی است و اگر مجوز آن صادر شود، شورا و دهیاری دیگر بهانهای برای کار کردن نخواهند داشت و به جرأت میگویم بزرگترین مشکلات مردم روستا حل میشود.
به گزارش خبرگزاری فارس، مشکلات حوزه آب و فاضلاب، نبود زیرساختهای فرهنگی، کمبود اماکن خدماتی و بانک، نبود لوله کشی گاز و نقصهای موجود در حوزه برق رسانی به مردم تنها بخشی از مشکلات مردم قلعه چنعان است اما شاید بیکاری و نبود شغل برای جوانان بیش از همه به چشم میآید چرا که مردم با همه سختیها کنار میآیند اما با نبود نان سر سفره کنار نمیآیند.
هرچند خود اهالی روستا، قلعه چنعان را به استناد آمار دهیاری و مرکز بهداشت با 23 هزار نفر جمعیت بزرگترین روستای کشور میدانند اما طبق آمارهای رسمی جمعیت این روستا بالغ بر 10 هزار نفر است و این اختلاف 13 هزار نفری در آمار سبب شده که مشکلات مردم آن طور که باید، دیده نمیشود.
گزارش از سید امین موسوی و امید کلاهکج
انتهای پیام/ر